مامان خوابالو
از ساعت 2 که با سردرد شديد از سر کار اومدم تا 6 عصر وسط اتاقش خوابيدم و تو خواب و بيداري مي ديدم که پسر گلم دور و برم مي چرخه و بازي ميکنه...( منظور از بازي بيرون کشيدن پوشکها از بسته و به هم ريختن لباس ها ازکشو و .عبور مکرر از روي شکمم جهت پيمودن طول اتاق.. ) و ميذاره مامانش خوب استراحت کنه. هر از چند گاهي هم چنگول هاي کوچولوشو رو صورتم ميکشيد که اگه چشمم رو باز ميکردم ذوقي ميکرد که بياو ببين... از ني ني خوبم متشکرم که گذاشت ماماني نانا کنه. ...
نویسنده :
مامانی
23:17