سلام و عليكي كوتاه
سلام پسر گلم اونقدر سرم شلوغه كه اصلا وقت نميكنم بيام وبلاگت رو به روز كنم كامپيوتر هم اذيت ميكنه و الان با موبايل اومدم ديگه تصميم گرفتم از اون شهر كوچيك كه حتي زبون مردمش رو متوجه نميشدي بيام به گرگان تا بتوني يه مهد خوب بري و تنها نباشي و منم سختي رفت و امد رو قبول كنم اخه احساس ميكردم اونجا تنها اخلاقت داره تغيير ميكنه و منم وقت زيادي نميتونم برات بزارم كلي خرج كردم و يه خونه رهن كردم نزديك يه مهد خوب بايد بگم پسر خيلي مهربوني هستي و واقعا همدم خيلي خوبي برام.البته خيلي هم حرف ميزني(پر از سوال و واژه هاي تازه) تو اين مدت كلي يادداشت از حرفات برداشتم ولي تو اين اسباب كشي اصلا نميدونم كجاست با چند تا عكس خاطرات رو...
نویسنده :
مامانی
18:10