نقشه های دلتنگی
اومدیم با هم نقاشی بکشیم. دو تا کاغذ... من یه نقشه ماهواره ای کشیدم... از شهرهایی که بابایی توش هست...شهری که خونه مون و خاطرات 3 ساله ات توش هست...شهری که دریا رفتیم...شهری که الان هستیم و دو شهری که پدربزرگ ها و مادربزرگ هات هستن... برای همه شون فرودگاه کشیدیم تا بابایی سریع تر بیاد پیشت... به خواست تو تونل و پل و راه اهن کشیدم و گوسفندایی که از رو راه اهن رد میشدن. اصرار داشتی همه جا کوه بکشم اصرار داشتی میدان های سبز بیشتر بکشم اصرار داشتی ادمک های بکشم به جای خودت و مامان و بابات اصرار داشتی 3 تا مهد بکشم . یکی مهد مشهد و دو تا اینجا که موقتا رفتی حتی گفتی گل های افتابگردان کجا بودند؟ پس اون رو هم...
نویسنده :
مامانی
23:45