دی ماه ۹۵ از شب یلدا تا....
در این روزهای سرد و سرماخوردگی یه کوچولو از فسقل ها بنویسم. اول فسقل شماره دو که از صبح تا ظهر که سرکارم دلم براش یه ذره میشه و همش درموردش با دور و بریام صحبت میکنم. اینکه چطور تو هرکاری تقلید میکنه. از لقمه نون درست کردن تا سعی در استفاده از کرم پودر. اینکه دیگه ماما و بابا نمیگه و فقط به ندرت دادا خطاب به برادرش میگه. با اووونگ اووونگ کردن حرف میزنه و حتی اگه تا خرخره خورده باشه و سیر باشه باز دنبال یه بشقاب یا سفره ای که میخوای بندازی میدوه. اینکه این روزها اونقدر خطری شده که اگه ۱ دقیقه ساکت شده یا ظرف سوپ رو روی میز واروونه کرده یا کفشها رو ولو کرده یا از یه چای بلند بالا رفته. تو سلمونی مردونه موهاشو چتری زدیم و عاشق ای...
نویسنده :
مامانی
23:12