واکسن 1 سالگی
بالاخره طلسم شکست و وقت کردم پسرم رو ببرم واکسن بزنه. با پرستارش رفتیم بخش بهداشت بیمارستان محل کارم
پارسا اماده میشه بره واکسن بزنه
همانطور که مشاهده میکنین شونه چوبی که جهت پیشگیری از کچلی از اون برا پسر استفاده میکردم به 2 نیم خوشمزه تبدیل شده....یه برس چوبی هم داشت که شروع کرده بود به در اوردن دندونه هاش.... که انداختمش دور تا قورتشون نداده....
اینجا پسر داره به همسایه روبرو میخنده که جلو در خونه اش با من سلام علیک میکرد...
پسر شجاع مامانی با تعجب بهکار پرستار نگاه میکرد... استینشو که زدم بالا حس کردم پسر چه بزرگ شده...اخه تا حالا تو پاش واکسن میزدیم...سوزن که رفت تو پوستش جیغش رفت هوا و به همون سرعت هم اروم شد اصلا گریه نکرد
این هم پارسا جونم بعد واکسن:
میدونه چجوری بوق بزنه و هر وقت هم که صدای بوقو درمیاره خودش میترسه میپره عقب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی