سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

پارسا چه جدی شده!

1390/7/22 21:48
نویسنده : مامانی
1,075 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسرم. قند و عسلم.

گل پسر هر روز شیرین و شیرین و شیرین تر میشه... واقعا قند و عسل.

و اما مامانی این روزها خیلی دلتنگه چون دوست داره دم رفتن مادرجون و پدرجون به سفر حج پیششون باشه ولی این درس و کشیک های بیمارستان و دوری راه نمیذاره .http://www.getsmile.com/smiley/energizer/2.gif.. تازه وقتی این همه تغییر و بامزگی های نی نی رو میبینم دلم میسوزه که چرا نمیتونم تو این شادی با خانواده هامون شریک باشم و پارسا هم بره تو جمع فامیل.... اخه اینقدر ذوق میکنه وقتی بیشتر از یک نفر تو خونه باشن!!

 

 

همین هفته قبل که عزیز و بابابزرگ خونمون بودن ، از خواب که بیدار میشد و 4 دست وپا میرفت تو هال ،یادش میومد که خونمون مهمون هست... بعد میخندید و سرسری میکرد. Happy Danceیا اینقدر به چشماشون نیگا میکرد تا نگاش کنن لبخند بزنه. گرچه هر کس بیاد خونمون تا چند ساعت غریبی و بدقلقی میکنه بعد تا میاد عادت کنه بهشون....میرن!

و اما... من عاشق عکس یادگاری ام... تا حالا پارسا 2 تا البوم داره که یکیش مال سیسمونی هست از عکس و خاطره و شجره نامه وغیره ..... و یکی دیگه از عکسایی که تا 6 ماهگی ازش چاپ کردم. الان هم کلی عکس چاپ نشده دارم که همین روزا میبرم اتلیه.

ندرتا البوم رو برا پارسا باز میکردم اخه همش با حلقه های فلزی اون بازی میکرد ولی حالا تک تک عکسها رو بادقت نگاه میکنه و ورق میزنه...

الهی قربون حرکت تند سر و گردنش موقعی که از یه عکس به عکس دیگه نگاه میکنه برم من.

نمیدونین چقدر هم جدی شده بود.

 

 

پی نوشت1:  بابایی رفته وزارت بهداشت نامه بگیره ببره ستاد کل نیروهای مسلح ببینه میتونه این مساله سربازی رو حل کنه یا نه؟

 

پی نوشت2:  مامانی یه مریض داشت که چند روزه فکرشو مشغول کرده. ماجرا از این قراره که یه شب پسر 15 ساله با تنگی نفس شدید میاد بیمارستان. قبلا سالم بود و از یک هفته قبل کم کم نفس تنگی گرفته. بعد که عکس میگیریم میبینیم تو یکی از ریه هاش و دور قلبش شدیدا مایع جمع شده. اب ریه هاشو با سوزن خالی میکنیم حالش بهتر میشه. فردا صبح که دوباره بررسی میکنم میبینم مایع دور قلبش خیلی زیاده و قلبش تحت فشاره و هر لحظه ممکنه ایست قلبی کنه. علت های مختلفی داشت مثلا یک عفونت تنفسی ساده و التهاب پرده قلب. سریع مشورت جراحی قلب خواستم تا زیر عمل مایع تخلیه بشه (که درمان اولیه هم همین هست). یادمه به مریض گفتم پسرجون خوب از مدرسه در رفتی ها و اون هم بارها از من پرسید : درد داره؟ بیهوش میکنن؟ بیحس میکنن؟ درد داره؟ و من میگفتم معلومه که درد نداره!

خوشبختانه خیلی سریع مریض رو بردن اتاق عمل ..... و متاسفانه شنیدم همون شب چند ساعت بعد از عمل از دنیا رفته.

یک هفته بعد رفتم ازمایشگاه تا جواب پاتولوزی نمونه ای که از قلبش موقع عمل گرفتن و جواب ازمایش مایع ریه هاشو ببینم..... پدر و مادر عذادار این نوجوون بعد از دفن عزیزشون نیومدن جوابا رو بگیرن تا بفهمن  که علت بیماری بچه شون  شروع علایم سرطان  (لنفوم) بوده.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (38)

عمه ي آتنا
22 مهر 90 12:27
vay vay che ba deghatam dare axaro niga mikone bala
مامان پارسا
22 مهر 90 14:15
واقعاًجدی و با دقت به آلبوم عکسها نگاه میکنه پارسای منهم عاشق دور هم جمع شدنها و شب نشینیهای فامیلی انشاا... که سربازی آقای پدر هم همونجوری که دوست دارین حل بشه وبسیار ناراحت کننده و دلگیر بود پ.ن دومت
دایی بنی جون
22 مهر 90 15:59
سلام
امیدوارم مشکل همسرتون حل بشه ولی این جوجه شیطون ازش مشخص هر کاری دلش میخواد می تونه انجام بده
امیدوارم کار خودتان هم سبک تر بشه و بتونید بیشتر با این جوجه دوست داشتنی وقت بگذرونید .شاد و سلامت باشید


مامان اسراواسما
22 مهر 90 18:26
سلام عزیزم !خسته نباشی .نمیدونم چرا تاعکسهای این فسقلی رو میبینم ,میخندم .قربونش برم خیلی شیرین وبامزه س .هزار ماشاللهاما امروز با خوندن پ ن دومت خنده رو لبام خشکید
مامان سام
22 مهر 90 20:10
آخي طفلي خيلي دلم سوخت برا پسره
مامان سام
22 مهر 90 20:11
پارسا خيلي پسر بانمكيه خدا براتون نگهش داره
مامان امیرعلی
22 مهر 90 21:10
سلام عزیزم انشالله مشکل سربازی شوشوتون درست بشه. ماشالله چه عکسای بامزه ای داره پارساجون
بابای مهرسا
22 مهر 90 22:37
سلام انشالله خبر حل شدن سربازی بابایی پارسا جون خیلی خیلی نازه هزار ماشالله خدا نگهدارش باشه پسره واقعا دلم سوخت خیلی ناراحت شدم خدایا همه مریض هارو شفا بده
خاله آتنا
22 مهر 90 22:49
مامانی نذار پسر خوشگل مثل خاله اش عادت کنه قورباغه ای بشینه ولی بقیه چیزاش به خاله اش بره خیلی عالیه!!!
مامان ریحانا
22 مهر 90 22:53
سلام خدا پارسا جونو براتون حفظش کنه



مامان آریان جون
23 مهر 90 0:38
انشاله کار بابایی حل بشه.چه ناز و دقیق به عکسا نگاه میکنه پارسا جیگراخرشم فکر کنم خیلی از خودش تو عکسا خوشش اومده که اینجور میخنده واقعا ماجرای پسره ناراحت کننده بود.خدا بهشون صبر بده
مامان دیانا
23 مهر 90 10:05
سلام مامانی پارسا کوچولو
چه پسر گل قند عسلی دارین
خدااین گل پسری را برای شما نگهداره
بوسسسسسسسسسسس


مامان ارميا
23 مهر 90 12:03
الهي پسرك گل. چه با دقت.واي من هم خيلي ناراحت شدم. كار سختي دارين ها.
مامان نازنین زهرا
23 مهر 90 14:28
سلام وبلاگ قشنگی دارید همین طور پسر نازی دارید ماشالله مرسی به ما سر زدید ماجرای غم انگیزی بود انشالله برای هیچ خانواده ای پیش نیاد
مامان پارسا جون
23 مهر 90 17:14
خیلی نانازی پارسا جون چه جدیتی از خوندن پی نوشت خیلی بهم ریختم خدا صبرشون بده
نگین مامان رادین
23 مهر 90 22:08
سلام پسملیتون خیلی نازه مخصوصا با اون خندهی شیرینش تو عکس اخری.
سيد اميرعباس بابا
24 مهر 90 11:37
سلام ني ني خوشگل و ناز خوبي؟؟؟؟ وبلاگ ناز و قشنگي داري مثل خودت بهت سر زدم بگم ميخوام باهات دوست بشم مياي دوست هم باشيم؟؟؟؟ دوستت دارم يه سر بهم بزن اگه دوست داشتي خبرم كن با هم دوست بشيم دوستت دارم سيد امير عباس بابا راستي مواظب خودت باش كه سرما نخوري...لباس گرم بپوش چون سرما تو راهه
نی نی توپولی
24 مهر 90 18:28
آخه به سلامتی برندو برگردن گل پسرتونم کم کم به شرایط جدید عادت میکنه...
نی نی توپولی
24 مهر 90 18:29
الهی ......... فتبارک الله احسن الخالقین
شیپلپلون
24 مهر 90 21:48
سلام به پارسای عزیم وباقی دکترای خونه .متفکرانه عکسارو نگاه میکنه هااین گل پسر که دیگه کم کم نمیشه بهش گفت نی نی بااین همه تفکر رو ببوسش
مامان آوا
25 مهر 90 0:26
سلام پسر گلم ... قربون مهمون نوازیت ... خیلی بامزه عکس نگاه می کنی عزیزم ... مامانی جون چه شغل سختی داری من از خوندنش هم قلبم به درد امد چه برسه به دیدن این صحنه ها
مامان یسنا
25 مهر 90 0:57
چه خنده بامزه ای داره این پسر
ریحانه
25 مهر 90 2:56
سلام عزیزم.
عجب دعای قشنگی واسم کردی..
ممنونم گلم.
قضیه پسر کوجولوئه خیلی ناراحتم کرد...
ایشاا دیگه از این اتفاقا هیچ جا نیفته.

لینک شدی.


ریحانه
25 مهر 90 2:57
این عکس آخریه خیییییلی بامزه است. ای جونم.
مامان نوژا
25 مهر 90 7:42
پسرتون خیلی نازه از طرف من ببوسیدش.مطلب دومتون خیلی دلمو گرفت.امیدارم خدا همه بچه ها رو واسه پدر مادرشون نگه داره.به ما هم سر بزنید
مامان اسراواسما
25 مهر 90 16:14
سلام عزیزم !خسته نباشی ممنونم بابت راهنماییت. پارسای گلمو ببوسسسسسسسس


خاطره مامان بردیا
25 مهر 90 17:00
قربون این شیطون بلا برم من که اینطوری با دقت عکسا رو نگاه می کنه....
مامان نیایش
25 مهر 90 18:11
خدا حفظش کنه پسر نازی داری چه خوشگل آلبوم میبینه متفکره معلومه
مامان سارينا
26 مهر 90 1:34
عزيزم چه بادقت به عكسا نگاه ميكنه . ايشاءا... مشكل سربازي بابايي حل بشه . شغل سختي داريد درعين حال كمك كردن به ديگران . خدا به خانوادش صبر بده.


ایشالله. ایشالله
مامان محمدصدرا
26 مهر 90 8:54
سلام. خیلی با مزه داره عکسا رو میبینه. انگار صد سال خاطره داره با آدمای توی عکسا. انشاءالله صد سال عمر با سلامت و عزت داشته باشه.


شاید فکر میکنه جایی دیده شون یا نه. بمیرم برا پسرم که ماه به ماه عزیزانشو نمیبینه


fatemeh
26 مهر 90 12:23
khale anna(ehtemalan aval injori sedash mizani) chi mikeshe az nadidanet..


اخه خاله کاری نداره. شی سوار اتوبوس شو. صبح پیش خودمی
خاله ی امیرعلی
26 مهر 90 14:58
ای جاااااااااااااااااااااااانم فدات بشم واقعا چقدر جدی به عکسها نگاه میکنی قربونت برم پارسای نازنینم مامانی مو به تنم سیخ شد و گریم گرفت واقعا چقدر دردناک خداوند به خانوادش صبر بدهد خدا رحمتش کنه واقعا متاسف شدم
مامان پارسا
26 مهر 90 23:14
میگما خصوصیتو چک کردی؟


کو؟ کجا؟ کی؟چی؟ هان؟چرا؟
مامان سام
27 مهر 90 23:52
سلام مرسي كه به ما سرزديد من شمار رو لينك ميكنم
مامان پارسا
27 مهر 90 23:55
باید آخرین نظرات خوانندگان و تو منوی وبلاگت چک کنی دوست عزیزم


میدونم. میگم ازت چیزی ندیدم
خاله ی امیرعلی(الهه)
27 مهر 90 23:56
نظر خصوصیتو چک کن عزیزم
مامان اسراواسما
28 مهر 90 20:49
سلام دوست خوب من!کجایین؟بابا دلمون تنگییییییییییدیه خبری بدین لااقل مردیم بس که اومدیم ونبودین


این نی نی و این همه کار... وگرنه حرف نگفته زیاده
نی نی توپولی
4 آبان 90 13:36
چه بیان شیوایی دارید وچه احساس لطیفی خوش به حال پارسا جون مکه مامانی به این خوبی داره