پارسا برفی
مامانی که من باشم از اول دی سرمایی خوردم ،که هر روز بدتر از دیروز. از سرفه و گلودرد گرفته تا بیحالی و تبخال. گوش شیطون کر یه خورده بهترم. بابایی هم چند روزی سرما خورد و خوب شد. و اما پسری فقط هفته اول پاییز مریض شد تا حالا که شب ها بینی اش کیپ میشه و با چه مکافاتی توش قطره میریزم تا راحت تر بخوابه.
ولی همه اینها باعث نشد تا امروز نریم برف بازی. از صبح بارش شروع شد و من هم ظهر که فس فس کنان برگشتم خونه با بابایی و پسری شال و کلاه کردیم بیرون.
البته خیلی بیرون نموندیم.ولی همونقدر خوش گذشت. پسری بر خلاف همیشه دستکشش رو در نیاورد و برف یخ بسته روی اونو میخورد...
بقیه برف بازی در ادامه مطلب
جای پای پارسا روی برف حیاط
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی