بازی بازی
تمام وقت من و پسری به بازی کردن سپری میشه.
البته گاهی با هم تلویزیون میبینیم. مثلا یه لقمه خنده و عموها و یا کودک و استاندارد. مثل اکثر نی نی ها عاشق پیام بازرگانی و و با اهنگ اولش از خوشحالی دهنشو تا میتونه باز میکنه. وقتی از برنامه ای خوشش بیاد دست از بازی میکشه و تاتی میکنی و تو ٢ متری تلویزیون تلپی میشینه.
و اما بازیهای این روزهای ما:
یه پازل حیوانات اهلی داره که من صداشونو در میارم و با هم مرتبش میکنیم و بلافاصله سر و ته اش میکنه. ١٠-١٢ بار این مراحل تکرار میشه تا خسته شه از این بازی
یه بازی دیگه هم اینه که بنده هاپ هاپ کنان و یا خر خر کنان دنبالش کنم و اون با هیجان فرار کنه پشت مبل و من یهو از یه طرف دیگه مبل ظاهر شم تا صدای خنده اش تا ٣ طبقه بالاتر برسه...
تاب بازی و جدیدا باید با جلو اومدن تاب پاهاشو قلقلک بدیم و یا بزنه به دستمون
گاهی گل یا پوچ بازی میکنیم که بازی اصلی اش نیست و از زدن رو دست من و برداشتن جسم کف دستم لذت میبره و میگه تکرارش کنم.
برداشتن و جاگذاری باطری های اسباب بازیهاش مدتی سرگرمش میکنه.
تا کردن لباسهاش ( مثلا تا میکنه ) و چیدن اونها روی هم از بازیهای مورد علاقه اش هست
شدیدا و شدیدا و شدیدا کارهای ما رو تقلید میکنه و ناگهان با انجام اون ها منو شوکه میکنه. دیروز یه قاشق برداشت و رفت در سطل اشغال رو باز کرد و انداخت توش در حالی که میگفت ایسس!!!
راستی داشتم از بازیهاش میگفتم. هر ماه که میگذره نوع بازیهاش عوض میشن . فعلا که با بازیهای بالا سرگرمه.
عروسک هاشو محکم بغل میکنه و از دور بوسشون میکنه...
ببین تو این همه اسباب بازی یه کچل کوچولو رو بغل کرده و ولشم نمیکنه. البته عروسکه با فشار دکمه یه صداهایی در میاره
پسر مامانی در تلاش برای گرفتن حباب ها