عبور از مانع
سلام مامانا و نی نی های عزیز.
مثل همه جقله ها جقله من هم هر روز يه شيرين کاري جديد ميکنه. ديروز تو اشپزخونه ظرف ميشستم
که مثل هميشه اومد پشت پشتي که تو ورودي اشپزخونه گذاشته بودم ايستاد و شروع کرد به گريه...اوووم...اووم... من هم ميگفتم الان تموم ميشه ميام... الان ميام کوچول...که ساکت شد و منتظر من موند..
2 دقيقه اي کارم تموم شد و برگشتم که برم بغلش کنم يهو ديدم يه موجودي زير پام کف اشپزخونه نشسته و فاتحانه منو نگاه ميکنه...
حالا نميدونم خودش مانع رو انداخت و اومد....يا با هم افتادن و جنگي اومد تو؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی