سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

سفرنامه شمال 5

1391/1/12 0:00
نویسنده : مامانی
853 بازدید
اشتراک گذاری

٢٨ اسفند پرواز کردیم طرف شمال. پسر تو هواپیما پدری در اورد که مپرس. از بغل باباش به بغل من و بالعکس. از من مثل نردبون بالا میرفت تا به مصاحبت با صندلی عقب که از قضا یه نی نی ١٠- ١٢ ساله بود بپردازه. و کما فی السابق خاموش و روشن کردن مکرر لامپ بالای سر. و اینبار گریه و زاری که تو راهروی هواپیما راه برم!

 

پدرجون اومد فرودگاه دنبالمون و پسری تو ماشین نیم ساعتی خوابید. وقتی رسیدیم مثل همیشه چند دقیقه اول غریبی کرد و چسبیدبه من. مادر جون برای دیسک کمرش میره فیزیوتراپی و بیشتر استراحت میکنه. خاله اتنا به امتحان تخصص نزدیک میشه . دایی وحید هم روز اخر از زیارت کربلا برگشت. کارهای خونه  دوش پدرجون و خاله فاطمه است. پسری هم در نون گرفتن ها و خریدها (د د) همکاری خیلی خوبی داره.

 

سال تحویل پارسا و دایی وحید رفتن بیرون اتاق و سال که تحویل شد با قران و سبزه اومدن تو .بعد هم تبریک و البته عیدی های پسرم:

عیدی های پسرم با عکس اینجا

 

دید و بازدیدها شروع شد و پسری تا میتونست تو هوای خوب روز اول عید تو حیاط سرسبز خونه مادربزرگم با محمدجواد بازی کرد. اخرش هم خورد زمین و نوک دماغ کوچولوش زخم شد. اون روز خیلی پر اشتها بود و یه لقمه غذا رو هم رد نکرد. شب هم خونه مادربزرگ مادری ام رفتیم زیارکلا. اون روز خیلی به من و پسری خوش گذشت

دو تا عکس از پسرم اینجا

 

عمه پارسا به خاطر ابسه ناشی از شیردهی چند روزی بستری بود و روز دوم عید رفتیم نکا. رفتار پارسا با پسرعمه جدیدش خیلی جالب بود. ولی مدام پستونک اون میزاشت تو دهنش. بهش شیشه شیر و سیب تعارف میکرد. انگشت میگذاشت رو گوش و دماغ محمدامین و بعد رو گوش و دماغ خودش. سرش رو میذاشت رو شکم نی نی و سرشو ناز میکرد.

عکس های پارسا و محمدامین اینجا

 

یکبار هم رفتیم دریا و پارسا برعکس دفعه قبل که خوشش نیومده بود اینبار سریع رفت تو اب و اگه ولش میکردیم از ساحل روسیه سر در میاورد.

عکس های ما کنار دریا تو عید ١٣٩١ اینجا

 

روز سوم (تولدم) خونه عزیز (مامان بابا) رفتیم و روز چهارم هم خونه عمو هادی. دیگه شمال سرد شده بود و نم نمک بارون میومد. پارسا تو پارک نزدیک خونه عموش دلی از بازی در اورد

 

روز پنجم و ششم هم برگشتیم شهر خودمون و دعوت خونه دایی محمود (دایی بزرگ مامان) بودیم. پارسا هم حسابی شیرین کاری و ورجه وورجه میکرد. روز اخر مسموم شدم و تا پای سرم رفتم. از قضا اون روز پارسا هم دایم میچسبید به من و بابایی هم  رفیق نیمه راه ،رفته بود خونه مامانش. خوشبختانه صبح ششم که بیدار شدم خوب بودم و با  خاطرات این سفر با پرواز ساعت ١ برگشتیم مشهد.

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

خاله آتنا
12 فروردین 91 0:58
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس گنده برای پارسا خوشگله
مامان کیارش
12 فروردین 91 0:58
ایشالا بقیه سال هم خوش بگذره
مامان اسراواسما
12 فروردین 91 8:57
سلام!همیشه به گردش خوشحالم بهتون خوش گذشتهبرای پارساجون
مامان علي
13 فروردین 91 2:21
عيدتون مبارك . انشاءا... كه سال خوب و پر از سلامتي و موفقيت واسه پارسا جون و مامان و باباي مهربونش باشه. انشاءا... هميشه به سفر و گردش .
بابای ارشیا خان
13 فروردین 91 4:00
آهای سیزدتون بدر دشمناتون در به در رفقاتون گل به سر گرفتاریاتون زود بدر خوشیهاتون هزار برابر . . .
زهره مامان آریان جون
13 فروردین 91 12:18
اون عکس که شما نی نی بغل گرفتی و پارسا افسرده شده خیلی نازه. عیدی هاتم مبارکه.امیدوارم همیشه خوش بگذره.
بابای ارشیا خان
13 فروردین 91 22:24
ارشیا سلام داره . من و مامانیش یه طناب آماده کرده ایم که سیزده سال بعد پاشو به یک درخت ببندیم که وروجک بازی در نیاره امیدوارم امروز به شما و پارسا جون خوش گذشته باشه
مبین فرفری
14 فروردین 91 1:55
سلام عزیزم سال نو مبارک امیدوارم سال خوب و پربرکتی داشته باشید
مامان محمدرضا
14 فروردین 91 10:44
خوش به حالتون شمال دریا از همه مهم تر گل پسرتون پیشتونه
خاطره مامان بردیا
14 فروردین 91 16:11
عکسای کنار دریا و عکس کنار سفره هفت سین خیلی ناز بود
مامان اميرحسين
14 فروردین 91 23:16
ستاره بختتان بالا سپیده صبحتان تابناک سایه عمرتان بلند ساز زندگیتان کوک سرزمین دلتان سبز سال جدید مبارک
مريم مامان نخودچي
15 فروردین 91 5:54
سلام عزيزم مرسي كه اومدي وبلاگم خوشحالم كردي، اين اقا پارسا چقدر شيطونه، مثل خودم عاشق پسونك اين واون.
مامان ارمیا
15 فروردین 91 8:39
سلام عزیزم. خوبین؟ چه خبر؟ خوش گذشت؟ امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشین. دلم براتون تنگ شده بود. دوستون دارم. مراقب پارسای گلم باشین.
مامان نوژا
15 فروردین 91 9:17
از همه عکسها بامزه تر عکس پارسا و نینی بود
مامان رومینا
15 فروردین 91 15:15
ایشالا همیشه به تفریح و شادی.عجب پارسای حسودی که دوست نداره مامانش نی نی ها رو بغل کنه.میخورمتا پارسا