عادت قبل خواب
سلام پسر گل مامانی. این هفته امتحان داشتم و یکی دیگه هم اخر تیر ماه.... و کم میتونم از شیرین کاریهای کودکانه ات بنویسم.
به پرستار جدیدت عادت کردی .خوشبختانه مشکلی نداری (البته وقتی من میام خونه نمیذاری بهت نزدیک شه و چنگول میندازی به صورتش).
هر روز بازیگوش تر و بامزه تر میشی.
بابایی میگه: فکر میکنم این اخر بامزگی هاشه ولی باز میبینم هر روز شیرین تر میشه...
این هفته تو تعطیلات بابابزرگت اومده بود و با هم میرفتین بیرون دور میزدین و مثل همیشه یه موز رایگان از سهمیه ات تو تره باری و یه اب نبات رایگان از سوپری نزدیک خونه میگرفتی... و بعد هم دایی جون و خانمش اومدن و تو مثل همیشه خوشحال بودی که مهمون داریم. از نظر غذا هم غصه ای نداشتم چون دایی وحید با بازی و بدو و بیا طوری بهت غذا میداد که با دهن باز میدویدی میومدی لقمه برداری. ایشالله پسر دایی هم سالم و ترگل ورگل دنیا بیاد... راستی از ساعت ٥ تا ٩:٣٠ شب باهاشون رفتی حرم و من به درس و مشقم رسیدم. ظاهرا خیلی هم پسر خوب و حرف گوش کنی بودی.
کلمات جدید:
ماه (همون ماه تو اسمون)
تیت تیت (ساعت)
چش (چشم)
مو ( در حالی که دستشو میذاره رو موهاش)
اعضای بدنت رو هم میشناسی شامل : چشم- دماغ- گوش- مو - زبون- دندون- مو- دست - پا- ناف و ...! همین
حرف نمیزنی ولی همه چیزم میفهمی. مثلا میگم پارسا دستت بوف شد. نگاه میکنی به ساعدت که خودکاری کردی... بعد میگم دستتو بزن به زبونت پاکش کن (البته کار خوبی نیست ها!!) که بلافاصله این کارو میکنی.
پارسا تلویزیون رو خاموش کن...پارسا اینو بنداز تو سطل اشغال...پارسا برو موهاتو شونه کن... پارسا برو تو اینه نگاه کن صورتت اخ شده.....پارسا بیا مسواک بزنیم....پارسا برو کتاب " هیس بابا خوابیده" رو بیار.....پارسا کفشت رو بذار بیرون در...
و تو همه این کارها رو انجام میدی .قربون اون راه رفتن بامزه ات بشم.
رااااااستی میتونی با پابلندی و یه کم زور دست در دستشویی و در اتاق خودتو باز کنی.
عادت قشنگ پسر گلم قبل از خواب به روایت تصویر: