اساطیری
دختر جوانی آبله سختی گرفت. نامزدش به عیادت او رفت. چند ماه بعد،
نامزد وی کور شد. موعد عروسی فرا رسید. مردم می گفتند: چه خوب!
عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج،
زن از دنیا رفت. مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه
تعجب کردند.مرد گفت : «من کاری نکردم جز اینکه شرط عشق را به جا
آوردم.»