سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

فسقل 2 ساله (مهر 91)

1391/7/23 2:32
نویسنده : مامانی
733 بازدید
اشتراک گذاری

 

بالاخره بعد از کلی اذیت شدن نوزده وبیستمین سفیدی از لثه های پسرم نمایان شد و درست در ٢ سالگی هر ٢٠ تا دندون شیری اش در اومدن. خوشمزهباید تنبلی رو کنار بذارم و مسواک زدن مرتب رو بهش یاد بدم. الان جسته گریخته مسواک میزنیم. و دیری نخواهد پایید که مامانی دست رو صورت ورم کرده و گریان سر از محل کار بابایی در بیارهنگران

 

امسال مامانی که من باشم امتحان بورد دارم یه چیزی شبیه کنکور ولی سخت تر که البته یه امتحان خروجی برای تخصص  هست و هم دوره ای های من به طور شبانه روزی در حال خر زدن هستن.ناراحت بنده هم علیرغم میل درونی رفتم مهدکودک سر خیابون (نیکان) و فرم ثبت نام گرفتم تا عصر ها پسری رو ببرم مهد و خودم تنی به کتاب بزنم. البته نشون به اون نشون که هر بعد از ظهری که میخوام با پارسا جایی برم در خواب خوش طولانی فرو میره و بیدار بشو نیست واخرش هم به زور و بدخلق بیدار میشه و تازه باید چای بخوره تا خستگی خواب از تنش در ره. خمیازهحالا نمیدونم این ساعت های عصر تاریک و ابری پاییز و زمستون میتونم طوری ببرمش مهد که هم برای خودش مفید باشه (برنامه اموزشی مدون برای بچه ها دارن) و هم برای من!!؟متفکر

 

دیشب یه ماهی با شکم پر شمالی درست کردم فراتر از به به... جای شما خالی . البته اقای همسر که سیب زمینی و بادمجون خورد و البته شکم پر بدون ماهی!! قهرپسری ولی بی میل نبود و از ذوق ترشی لیته هم شده لقمه ها رو به خوبی پذیرا بود.

 

و اما پادشاه فصل ها پاییز اومده و مامانی متوجه شده که تمام لباس های پارسا از نطر هیکلی اندازه هستند ولی از نظر قدی بسی کوتاه...پس دست در جیب مبارک برده و چند تا لباس پاییزی و زمستونی خریدیم. ( وای جاتون خالی یه مغازه اول وکیل اباد گیر اوردم لباسهای قشنگ با قیمت عالی)نیشخند

   

 

 

 انگار زدم تو خط زرد و خاکستری!!

از شکل و قیافه پسری بگم که شده عین انیشتن از نظر موهاش البته. وقتی میریزه رو پیشونی اش خیلی معذب میشم. جدیدا حس لامسه سطحی اش به کار افتاده همش در حال خاروندن گردن و کله و گوش هاشه و پوشکش رو هم انگار میخواد دربیاره همش. همین روزها میبرمش سلمونی البته با اجازه بزرگترها ( که مخالف کوتاه کردن موهای گل پسر هستن).

 

امروز عصر رفتیم شهر بازی. خوب و خلوت بود. پسری به جای هیجان و خوشحالی از سواری کردن همه اش در حال اکتشاف اجزا وسیله مزبور بود. جایی که کارت میکشیم، چراغ های روشن وخاموش، نی نی های اطراف و ...از چشمش دور نمیشدن. من رو هم دعوت میکرد که کنارش بشینم با این حجم و چگالی که دارم معذور بودم.

 

پسر گلم با کارها و لهجه بامزه این روزهات همه اش باعث نشاط و خنده و تعجب من میشی.

وقتی به لیوان بابایی که روش عکس خرچنگ داره ( متولد ماه تیر)  نگاه میکنی و میگی : ارگنگ

اخه گل پسری تو این همه کلمه کاربردی و روزمره  که باید یاد بگیری خرچنگ رو از کجا پیدا کردی؟؟؟خیال باطل

لب تاپ بابایی رو باز کردی و بعد به اشپزخونه اشاره میکنی: کاخ او... میفهمم چی میخوای ولی بهت قاشق و بعد چنگال میدم. میگی : نه..کاخ او.. یه چاقو بهت میدم. بدو بدو میری سر لب تاپ میخوای اتیکت های کنارش رو با نوک چاقو در بیاری؟ اخه از کجا یاد گرفتی؟

موقع خواب میگی : اِش (شیشه شیر) من هم خودمو به نفهمیدن میزنم. اخرش میگم: خب بگو "شیر" یا بگو "جی جی".

دقیقا شب بعد موقع خواب به اشپزخونه اشاره کردی و گفتی : گی گی... گفتم چی؟ تکرار کردی: جی گی.. فدای اون فسفرهات برم من!

فعلا برای امشب بسه. بد نیست سری به برانوالد خودم بزنم!

یه عکس ازت میذارم از سرگرمی جنابعالی تا بذاری من به کارم برسم:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان ارمیا و ...
23 مهر 91 12:51
ای خدا چه لباسهای نازی. مبارکت باشه گلم. ای شیطون بذار مامان به کارش برسه. مامانش ایشالله موفق باشی.
گالیا
23 مهر 91 21:21
انیشتین کوچولوی ما چطوره؟!


از امروز شده حسن کچل!!!
مامان امیرعلی
24 مهر 91 22:11
مبارک دندونای پارساجونم
انشالله مامانی امتحانشوعالی بده
واقعالباساش خوشگله مخصوصااونکه جلووپشتش خرس داشت
انشالله همیشه به گردش[
حسينيه علي اصغر
25 مهر 91 14:36
خدا تنها پنجره ی امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود... تنها کسی است که با دهان بسته هم می شود صدایش کرد... با پای شکسته هم می شود سراغش رفت.. تنها خریداری است که اجناس شکسته رابهتر بر می دارد... تنها کسی است که وقتی همه رفتند باز هم می ماند... وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید... وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود... و تنها سلطانی است که با بخشیدن دلش آرام می گیرد ونه با انتقام گرفتن! خدا را برایت آرزو دارم... ========== سلام خوبي به روزم تشريف بياوريد ياعلي اصغر
لادن
25 مهر 91 15:38
سلام سهیلا جونم
فدای جیگرم بشم که دیگه مرد شده، قربونش برم الهی.
امیدوارم تو امتحانت موفق باشی عزیزم
به اقا حامد سلام ما رو برسون، از نکا رد میشین به ما هم سر بزنید.


مرسی دوست خوشگلم. راستی ما به جایی سر نمیزنیم.. حداقل یه شام و ناهار تلپ میشیم!!!
زهره مامان آریان جون
26 مهر 91 0:06
خدا رو شکر دندوناش کامل شد و راحت شدید.به سلامتی. لباسهاش هم خیلی قشنگه مبارکه. آخه پسری تو اون بالا چیکار می کنی؟؟؟جایی دیگه برا اکتشاف نیست؟
الهه مامان یسنا
26 مهر 91 11:06
جونم!!!پس مهدکودک میری گل پسر!!! چه لباسهای قشنگی!!!مبارک باشه. یادمون باشه بیایم از اونجا خرید کنیم.
نسرین مامان باران
26 مهر 91 14:46
سلام گل پسر شما هم مهدکودکی شد . کجای وکیل آباد ؟ ندیدیم
خاله ي اميرعلي
2 آبان 91 0:45
سلام وااي عزيزم چه لباسهاي قشنگي انشالاه كه بسلامتي و شادي تن كني خاله جون ماهي شكم پر هم نوش جونتوووووووووووون اميرعليه ماهم وقتي ترشي ليته رو تو سفره ببينه چنان با اشتها غذا ميخوره كه انگار 100ساله غذا نخورده چه جالب من فكر ميكردم مهدها تا بعدازظهر باهزه پس پارساخان مهدكودك ميره الهي فداش بشم من دوستم برات آرزوي موفقيت دارم
لادن
5 آبان 91 22:00
سلام دوست عزیزم
با عرض پوزش یه سوال علمی دارم:
دل تنگی هم تو تخصص شما هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما که دلمون از تنگی گذشته به ترکیدگی رسیده، جان عزیزانتان درمان بفرمایید.


البته رفع دل تنگي يه رشته فوق تخصصي هست. اما دوخت و دوز ترکيدگي دل تو حيطه کاري ماست. نوبت بگيريد ..در خدمتيم
لادن
7 آبان 91 14:15
چشم خانم وقت بدید خدمت برسیم