اقاشی (نقاشی)
پارسای مامان مدتهاست که به کاغذ و قلم علاقه پیدا کردی. من هم دفتر و مدادرنگی و مدادشمعی در اختیارت گذاشتم. البته ماژیک و همینطور یه وایت برد و ماژیک هم داری که به خاطر جوهری شدن لباسها و اطرافت فعلا در مخفیگاه سری به سر میبرن!
دو تا جزوه قدیمی هم داشتم که علیرغم دفتر سفید نقاشی که داشتی همش اونو خط خطی میکردی و به ما هم میگفتی همش تو اون ها برات بکشیم طوری که حتی 5 سانتیمتر مربع جای تمیز تو جزوه ها نمونده.
خدا روشکر به علت شدت تقلید و یادگیری مداد رو خیلی خوب دست میگیری و نیازی به اموزش نداری.
این هم همون جزوه ام که موردعلاقه ات بود.
جونم برات بگه که مدام از ما میخواستی تا از مدل های درخواستی شما نقاشی بکشیم. تکه های پازل ات و تیکه های اسباب بازی. و این اواخر هم از ماشین هات فکر کنم بالای 100 بار برات اتوبوس کشیدم. مدادرنگی و صفحه و مدل رو انتخاب میکردی و ما هم وظیفه ای جز اطاعت کردن نداشتیم. حتی دقت میکردی تا خطوط روی کاپوت و رینگ و چراغ ها رو هم میکشم یا نه... گاهی من بدنه میکشیدم و تو جای چرخ هاش دو تا دایره میکشیدی.
تا اینکه از دیروز خودت تصمیم گرفتی بکشی.
ماشین 5 چرخ!!
اون نارنجی با چهارتا چرخ یکی از ماشین هاته. گاهی پنج چرخ میکشی. انچنان جزییات اسباب بازی تو با دقت نگاه میکنی و بعد میکشی که خنده ام میگیره.
البته عکس توپ (دایره) و ماه (به شکل هلال ) کشیده بودی که هرچی تو کاغذهات گشتم پیدا نکردم.
و اما رنگ امیزی پسرم تو 25 ماهگی که سعی میکنه از خط بیرون نزنه:
البته نقاشی من خیلی خوبه ها!!! این ها رو تو خواب و بیداری و احتمالا با دست چپ و چشمای بسته برات کشیدم. اخه نمیدونی چه سریشی میشدی برات بکشم. همش میگفتی : توس..بوس...(اتوبوس)
این هم اولین کتاب رنگ امیزی پسر گلم و تیکه هایی که خودش رنگ کرده (من و پسری همش در حال تعارف برای رنگ کردن اینهاییم...اون به من میگه رنگ کن و من به اون؟؟؟!!)