فسقل من هم!!
فسقل من هم برای ما عادت غذایی پیدا کرده. گوشت و مرغ و ماهی رو از تو بشقابش جدا میکنه و نمیخوره! اگه اشتباهی یه تیکه گوشت بره تو دهنش کل لقمه رو میریزه بیرون! این هم زمینه جدید حرص خوردن مامانش. امیدوارم گذرا باشه و نخواد سنت خانواده پدری شو ادامه بده!
فسقل من هم بعد از خواب ظهرش اصرار داره که : چایی!!
فسقل من دو روزی هست که به من میگه: خاله!!! اکثرا اصلاح میکنه که : مامان... و گاهی خاله میمونم!!
فسقل من دلش میخواد برام خاطره تعریف کنه مثلا از مهدش : نی نی.. بالا..( بعد یه اخم میکنه)... بشین... بازی!!!
فسقل من بلده خودش رو بزنه به اون راه ( کوچه علی چپ)!!!پارسا کنترل تلویزیون رو بده صدای سی دی رو کم کنم..اوناهاش اون بالا (کنار تلویزیون) فسقل رو سقف رو داره میگرده!!
فسقل من بلده تشخیص بده و بگه : زرد... ابی...
فسقل من بلده بشمره: دو..سه ..گاهی چار... پنج...شیش.....البته وقتی سرش گرمه بازیه و نه موقعی که ازش میخوام بشمره.
فسقل من خیلی کلمات جدید میگه مثلا:
تلویزون
بوک ( بو )
بال (موبایل)
تو خیابون میگه : بل..اتاد ( من رو بغل کن وگرنه میافتم!!!)
.....
فسقل من در عرض 5 ثانیه صورتک کشید و غافلگیرم کرد: اون هم چند تا پشت سر هم..
من قبلش فقط الکی یه صورت و یه اتوبوس کشیدم. ولی خداوکیلی سبیل نذاشتم برا نقاشی ام
فسقل من خودش یاد گرفته درخت بکشه (فکر کنم وقتی مربی برای بچه های بزرگتر کاردستی کار میکرده، دیده و یاد گرفته)
فسقل من الان خوابه. من هم نمیدونم کی کنارش خوابم برد. مرغ ناهار فردا جزغاله شد. من هم خواب و بیدار اپ کردم. بای بای. شب به خیر!