سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

امشب یلداست (1391)

1391/9/30 19:13
نویسنده : مامانی
808 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه عزیزانم و سلام به زمستان....

سلام به پسر یکی یه دونه گلم.

یه مرحومی بود که میگفت: چه زود ناگهان دیر میشود!

هر روز بزرگتر میشی و من اغلب ساعتهای با تو بودن رو از دست میدم. وقتی میخوام بیام خونه یا بیام مهد دنبالت مثل عاشق ها دلم میتپه و پام رو پدال گاز بیشتر فشار میده. جدی میگم ها!! دست خودم نیست این همه دوستت دارم!

گل پسرم اینقدر سرعت "تازه "هات زیاد شده که از فرصت نوشتن من  خیلی خیلی جلوتره...

کلمات دست و پا شکسته ات چندین برابر شده. کلماتی که پشت سر هم بدن فعل تکرار میکنی . مثل یه معما که باید حلش کرد:

آش..اقاهه....پله..پول (اقاهه از پله اومد بالا، اش اورد. پارسا بقیه پول رو ازش گرفت!)

البته فعل ها رو هم خوب بلدی: مامان بیا بیا بیا بیا بیا بیا....

یا با تحکم کامل: بیشین!

خاله رفت. مامان هست!

اینقدر بانمک میگی: دوخخه (دوچرخه) که دلم ضعف میره! همچنان عاشق وسایل نقلیه هستی. و بعد از مهد اصرار و گریه میکنی و میگی : دور...ماشین ( بریم دور بزنیم ماشین ها رو تماشا کنم)

وقتی دنبال چیزی میگردم با جدیت و نگرانی تو هم دنبالش میگردی. مثلا سوییچ ماشین رو میاری و میگی : اینا...اینا... میگم نه مامانی کلید خونه رو میخوام. اصرار داری که : کلید اینا...اینا..

...................................................................................

پسرم اینقدر بزرگ شدی که در یخچال رو باز میکنی...

اونقدر بزرگ که بعد مسواک ، اب رو تو دهنت جمع میکنی، میچرخونی و میریزی بیرون...

اونقدر بزرگ شدی شلوار و جوراب رو خودت در میاری و تا از بیرون میام لباسهات رو در میاری.

بیدار که میشی با لحن بامزه ای میگی: سلااااااام!

...................................................................................

ژست عکس گرفتن

وقتی میگم واستا ازت عکس بگیرم، به یه جای ذیگه غیر از دوربین خیره میشی و تکون نمیخوری.

نمونه اش: میخوایم برایم مهد،به هیچ وجه نمیذاری ظرف چاشت رو من بگیرم.

....................................................................

احساساتی هم تشریف داری در حد لالیگا...

دست میکشی به صورتم و نمیدونم از کجا یاد گرفتی که با صدای نازک و تند میگی: خداخدا...

یا میگی: ناااازی

میگی: مامان! میگم :بله؟   میگی:جان!!! (یعنی بهم بگو جان!)


میگم: پارسا پسر...پارسا جیگر. میگی: عسل!!

البته یه بار که از چیزی ناراحت بودم اومدی  و گفتی: گریه ..و زدی به سر و صورتم  تا گریه ام بگیره. تا اقا بدو بدو بری دستمال کاغذی بیاری و اشکهام رو پاک کنی.

یه بار نصفه شب شیشه شیر میخواستی. گفتم نه..خوردی..بسه! یه کم گریه کردی و بعد سرفه ات گرفت. صورتت رو نزدیکم اوردی و گفتی: جان!!! ( یعنی بهم بگو جان مامان ! چی شده(مثل همیشه که بهش میگم). خواب از سرم پرید از احساس لطیف و نیاز به محبت ات.

به برف و بارون و سرما میگی: باد

ولی با برف بازی چند روز قبل تفاوت ها رو فهمیدی. راستی هر دو تامون سرما خوردیم.

..................................................................................

وقت هایی که دیر از خواب بعد از ظهر بیدار میشی نمیبرمت مهد ( زمستونه و روزها کوتاه) و تو خونه میشینی خوراکی هایی رو که برای مهد اماده کردم میخوری.

..........................................................................

ساعت 8 شب میام مهد دنبالت و گاهی میریم مجتمع تجاری نزدیک خونه .

با اینکه اولین بار بود سوار هاپو شارژی شدی ولی خودت خیلی خوب رانندگی کردی و مسیرهات رو تغییر دادی که باعث تعجب من شد.

بستنی خوردمون هم دنیایی داره. انتظار بامزه تو و نگاه فیکس شده ات به اقایی که قراره بستنی بیاره. و هر از چند گاهی از ته حنجره ات مثل ناله میگی : بستنی!!! وقتی میاد جیغ خوشحالی میزنی. بستنی میوه ای و یه کم از شیرموز من رو میخوری. جدیدا گاهی بعد غذا دستت رو میذاری رو شکمت و میگی: شکم...دد... ( شکمم درد گرفت!)

عزیز دلمی پارسا جونم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

هیراد و عمه لیلاش
30 آذر 91 21:35
سلام و یه خواهش کوچولو من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها به رای شما نیاز دارم لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم دوستای خوبم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
مامان اسرا واسما
1 دی 91 2:23
عمرتون ۱۰۰ شب یلدا/دلتون قد یه دریا /توی این شب های سرما/یادتون همیشه با ما شب یلدا مبارک
مامان بهار
2 دی 91 0:06
وای چه بچه احساساتی و ملوسی! شیرین ربونم که هست خدا حفظش کنه!
نوشين مامان آريا
2 دی 91 11:50
به به چه جدي داري پاي كامپيوتر كاراتو انجام ميدي عزيزم خيلي عكساي قشنگيه يلداتون مبارك ايشااله زودتر خوب خوب بشين
مامان امیرعلی
2 دی 91 20:37
ماشالله به گل پسرباهوش وشیرین زبون
سپیده
4 دی 91 19:37
ای جونم به عکس ها مخصوصا عکس اول احساساتتو قربون ناناز
مامان یسنا
4 دی 91 22:48
ای جان دارم تصور میکنم که چطوری منتظر میشینی واست بستنی بیارن
زهره مامان آریان
6 دی 91 2:00
الهی پارسا میگه گریه کن یه کم سبک شی و خودش در این راه کمکت می کنه. نصفه شب ... جاااان.... وای چقدر دلم سوخت براش.چقدر روحشون لطیفه و محتاج محبت.حتی مواقعی که ما از خواب بیهوشیم اینا حواسشون جمعه.نازی خدا حفظش کنه
نگین مامان رادین
8 دی 91 1:31
__________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ............ *•~-.¸,.-~* *•~-.¸,.-~*...........
نیم وجبی
9 دی 91 23:02
خیلی ناازه خدا حفظش کنه پیش ما هم بیا مامانی اگه دوست داشتی تبادل لینک کنیم
سمیرا
17 دی 91 13:42
سهیلا جون عکسها رو تو کدوم سایت آپلود می کنی؟ سایتی که من آپلود می کردم مشکل داره.


سلام عزیزم. سایت نی نی وبلاگ خودش تمهیدات اپلود عکس رو داره وخیلی ساده این کار رو مستقیم انجام میدیم. منتظر مطالب جدیدت هستم
مامان شايان
18 دی 91 12:45
سلام من تو قسمت پرسشها باهاتون آشنا شدم نگران چشماي گل پسرتون هستم لطفا به من خبر بديد ميدونم الان چه حالي داريد


میخواستم ببرمشدکتر که دیدم خود به خود خوب شده. خدا رو شکر. ممنونم از لطف شما