سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

کوچولوی مریخی من

1391/10/19 11:26
نویسنده : مامانی
558 بازدید
اشتراک گذاری

اینکه میگن بچه مون طوطی شده حالا میفهمم یعنی چی!

دیر به حرف اومده ولی یه ریز داره کلمه های تازه میگه.

مثلا از نوع ترکیبی:

لاک پشت

جائو بقی : جارو برقی

سیب زمنی : سیب زمینی

ماشین آشویی : ماشین لباسشویی

بوتیک لیک : هلیکوپتر به زبون مریخی

به دستمال کاغذی هم یه چیزی میگه که نه میتونم تکرار کنم و نه میتونم بنویسم (مریخی به تمام معنا)

شب خخیر : شب به خیر

شات :شکلات

بلوز - شالاد (شلوار)- کلاه- جوئاب (جوراب)- پوشک

 

 

کلید لامپ رو زده و داره از روی صندلی اش میاد پایین : انااااش...انااااش ( یواش...یواش..)

از جملات سه کلمه ای: مامان دس نزن!

 

وقتی بازی میکنیم و من خسته میشم: انگشت اشاره اش رو نشون میده و میگه : اکی (یکی)... و این اکی اکی گفتن ها تا دهها بار تکرار میشه.

سرگرمی مورد علاقه این روزهاش:

-ماشین بازی مثل سابق

-سی دی برنارد و اتوبوسهای شلوغ

-کتاب "افرین پسر گلم"

-و اینکه تو چارچوب در اتاقش واسته و صدام کنه. به محض نزدیک شدنم بره  تو و در رو ببنده و غش غش بخنده. و این بازی دهها بار تکرار بشه. گاهی هم من از این ور هل بدم و پسرک از اونور....

-با تفنگش شلیک کنه : توووف و ما بیافتیم رو زمین

تو این عکس مشغول تعمیرات ماشین هاش هست

 

تو این عکس داره کتاب "افرین پسر گلم" رو نگاه میکنه و به صفحه ای رسیده که دکتر داره شکم پسر رو معاینه میکنه

 

حافظ منافع دیگران در عدم حضور اونهاست. مثلا اصرار که : پتو بابا... و تا من یه پتوی دیگه ور ندارم ول کن نیست.

تشت بزرگ رو از تو  انبار اوردم. عشق حموم رفتنش دو برابر شده. البته نه قسمت سر شستن اش! میره تو تشت و میگه: ایک دو سه. ..و  تو اب دراز میکشه. به چه مصیبتی باید قانعش کنم که دیگه بسه.

 

وقتی کسی در میزنه میدوه طرف در و میگه : بله....جان...!!!

چند روز پیش پیتزا خریده بودیم، به همسرم گفتم بذاره صندوق عقب. چون میدونستم پارسا چی کار  میکنه از عشق پیتزا خوردن. حالا باباش که اومد تو ماشین گریه میکرد که من همین الان پیتزا میخوام. باباش میخندید. یهو دیدم پارسا هم میخنده ولی ناگهان با گریه میگه نه!!! ودوباره خنده وگریه ونه!!! (منظورش این بوده که خنده نه! یعنی بابا نخنده) وای از این صحنه روده بر شدم بس که خندیدم.

 

تو این عکس فکر میکنین چقدر طول کشید تا توجیه اش کنم که خانومه نیست و ماشین ها رو با زنجیر بستن و هیچ نی نی ای ماشین نداره!

راستی این سرماخوردگی طولانی پارسا که ادامه داره و اب دماغش روون و سرفه های گهگاهی. من هم که گلاب به روتون دیروز بالا اوردم و انفلونزایی در حد مرگ. پسری هم که مدام میگفت: پاشو...مامان پاشو... مگه میتونستم! پرستارش رو نگه داشتم سرگرمش کنه ولی دست بردار نبود. بنده خدا حق هم داشت. پتو و بالش اوردم تو هال پیششون باشم. یه لحظه بلند شدم دیدم کشون کشون پتو و بالش رو برده تو اتاق خواب تا دیگه دراز نکشم. من هم رفتم سرم و چند تا امپول زدم. پرستار پارسا هم سوپ درست کرد. گوش شیطون کر یه روزه از این رو به اون رو شدم و خوب شدم.

پارسا هم سه روز تمام ترشح زرد چسبناک گوشه هر دوتا چشماش بود و صبح ها هم اصلا نمیتونست بازشون کنه. گفتم نکنه از مهد کودکش عفونتی چیزی گرفته. امروز که خواستم ببرمش دکتر دیدم دیگه خبری از اون ترشحات نیست خدا رو شکری!

به امید سلامتی همه بچه ها که جونمون به جونشون بسته اس!

.......................................................................................................

روز برفی  و هوس فوتبال

 

این هم عکس عشق عمه ، محمدمهدی جونم که دلم برا دیدنش یه ذره شده..

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان امیرعلی
18 دی 91 21:55
مامان شايان
23 دی 91 15:42
سلام پسرم شايان تو مسابقه ي تولد 2 سالگي ني ني وبلاگ شركت كرده و منتظر دستاي پر مهر شماست تا 2 تا راي خوشكل بديد منتظريما... زود بيايد .شماره 22 تا دوشنبه فقط وقت داريماينم لينكشhttp://koodakeman91.niniweblog.com/post1099.php
زهره مامان آریان
24 دی 91 1:24
با چه دقتی داره ماشینشو بررسی می کنه.لباسشم که این همه ماشین داره گریه و خنده و نه خیلی جالب بود. انشالله که هم شما و پارساجون به زودی خوب بشید
نوشين مامان آريا
24 دی 91 11:25
ايشااله بلا دور باشه از شما و گل پسر. چه با دقت داره ماشينشو درست مي كنه آفرين شيرين زبون خيلي شيريني مي كني عزيزم بوسسسسسسس
لادن
29 دی 91 11:47
سلام سهیلا جونم خوبی انشالله دوست خوبم؟ دلم برای پارسا جونم یه ذره شده، حسابی ببوسش.
الیسا
29 دی 91 19:02
الهههههی چقد خوشگلی تو
خاطره مامان بردیا
16 بهمن 91 20:58
بوتیک لیک از همه باحال تر بود
maman bahar
10 فروردین 92 1:45
سلام گل پسری میبینم که همشهری هستیم