سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

ما تو شکوفه ها

1394/12/21 23:16
نویسنده : مامانی
719 بازدید
اشتراک گذاری

این بهار ششمین بهار پارسا و اولین بهار مهسا هست

امروز بیست و یکم اسفند مصادف با اغاز سال نو تورکمنی خندونکرفتیم محوطه عکس بگیریم

هوا عالی و ابری افتابی با کمی بادپراکنده بودعینک پسر که از همون اول اتمام حجت کرد که عکس ممنوع! لباس گلگلی و تور صورتی سر مهسا کردم و به نیت عکس و البته هواخوری رفتیم بیرون.پارسا نهایت عدم همکاری رو تو عکس گرفتن انجام داد. میگفت زنبور نیشم میزنه و اینک شما عکس بگیرین من یادگاری نگاه میکنم!

دیگه با التماس و تهدید یه دو تا عکس گرفت

اینجا هم بدون اطلاع ازش عکس گرفتم. داشت رد نورانی رو زمین رو دنبال میکرد تا به حلزونش برسه

از دختر هم بگم که هر ژست و پوزیشنی میگرفت جز اونی که من میخواستم و  پنچول مینداخت شکوفه ها رو میکند و وسط کار هم نق نق زد که دیدم بعععله پوشکش رو کثیف کرده..خلاصه رفتیم خونه و شستیم و عوض کردیم و برگشتیم محوطه.

این هم شکوفه های زمستونی حیاط بزرگ ما که توش بیمارستان ساختن

یاداوری: این پسمل ما امروز شونصد بار رفت دسشویی و حاضر نبود زور بزنه چون دردش میومد یه کم یبوست شده بود. به حرف منم گوش نمیداد و میگفت حالا قرصی و شربتی. اب گرم باز کردم بیفایده بود. کیوی دادم و  خلاصه اثر نکرد. تا اینکه گفتم کتر جراحی ات میکنه. اون هم گفت: چیییی جراحی! و رفت ایکی ثانیه کارش رو کرد. با قیافه خسته اومد بیرون و گفت مامان این اتفاق انگار چند ماه قبل افتاده..اصلا همه چی یادت بره!!

آخی پسمل قشنگم این اتفاق برای همه افتاده و میفته و ترس و خجالت نداره مامانی. منم اینجا نوشتم. شرمندهخطا

یاداوری: امروز طبق قراری که با رییس بیمارستان گذاشتم خدمه اومد سوییت تا من برم ویزیت. اقا این دختر ما غریبی میکنه هر دفعه گریه میکنه و اونها هم قلق اش رو ندارن. این ها همه به یک طرف دیدم سوپروایزر زنگ زده که چی؟ بچه خوابیده و خدمه و پسرت اومدن بیرون دم در هواخوری و در بسته شده و اینا بیرون موندن و بچه تو!

آی حرص خوردم. گفتم بگن تاسیسات بیاد در رو باز کنه.این هم زندگی جمعه ای ما

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)