دندون نی نی مهسا

۱۶ اسفند وقتی مهسا جون حدودا ۵ و نیم ماهه بود تیزی دندونش رو لمس کردم. ذوق ملنگ شدم بینهایت.

دیگه نمیتونستیم بگیم کچل بی دندون... یا اینکه مهسا بی دندون..افتاد تو قندون

دخترک کوچول موچول من بی سر و صدا دندون دراورد. البته اگه بی اشتهایی و اب دهان ریختن و دست تو دهان گذاشتن چهل پنجاه روز اخیرش رو ندیده بگیریم.

این هم عکس دندونش. البته دندون ناناز من از انچه در عکس میبینید به شما تیزتر است ...

و در لمس کاملا برجسته و تیز

این رو هم بگم که هنوز کم شیر میخوره..فرنی رو بهتر از سوپ میخوره. سرفه هاش بدتر شده و شروع کردم به دادن کواموکسی کلاو و اینکه امروز دو بار اسهال شد.مرتب دستهاش و پستونک و دندون گیرش رو میشورم.

اقااااا..شیرخشک رو باز هم گرون کردن..مثلا همین ببلاک ای ار که ۲۱ تومن بود شده  ۲۴ تومن و خورده ای. نه اینکه تحریم ها برداشته شده کلا وفور نعمت و ارزونی شده تو دولت اصلاحات...

این هم دخمل ام از زاویه ای که من نگاهش میکنم

داره با تعجب امیخته به هیجان های ناگهانی به ورجه وورجه های برادرش نگاه میکنه. فدای او نگاهش بشم من دخملکم. بووووس

پسملی هم کارهاش بامزه شده. کارهای مهسا رو تقلید میکنه مثلا اگه کف پای نی نی رو بزارم رو صورتم اونهم پاهاش رو میذاره رو صورتم. یا موقع عوض کردن لباس به دختر میگم چه لاغری تووو ...پسر میگه منم بلوزم رو دربیارم ببینی! یا سعی میکنه مثل بچه اب دهن بریزه

البته تو عکس پایین پسرم داشت تعمیرات انجام میداد و کار فنی میکرد و همزمان معنی کلمه «امانت» رو از من میپرسید

پسر خوبم خیلی خیلی ازت ممنونم به خاطر کمک هات. وقتی درگیر نی نی میشم به حرفم گوش میدی. بهت میگم دستمال بیار..پستونک بیار..صدای تلویزیون کم کن و خیلی چیزهای دیگه که سریع و خوب انجام میدی که اگه ندی هم هنوز پسر خوب و ناز من باقی خواهی موند. بووووس برای پسرم