سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

مشهد بهار ۹۵

1395/3/29 22:09
نویسنده : مامانی
662 بازدید
اشتراک گذاری

اومديم مشهد. جايي كه الان داداش پارسا خودشو اونجايي ميدونه و تا سه سالگي اونجا بود. دختر كوچولوم تو ٩ماهگي اومد. با مادر جون و پدرجون. شب رو اومديم فقط به خاطر اينكه دخترك تو ماشين بخوابه و غذا و تعويض نخواد. پارسا شب قبل با باباش با هواپيما رفت. و دل منو هم با خودش برد. 

من خوابالو بودم و بيشتر پدرم رانندگي كرد و صبح هم كه رسيديم همسرم بچه ها رو برد پارك و تا لنگ ظهر خوابيدم

هواي شمال با ما اومد مشهد و رعد و برق و باروون بود. يه بار تونستم فسقل رو ببرم حرم و مش مهسا بشه. يه مقدار هم رفتم خريد لباس و رو بالشتي و اينا كه چون كارت عابربانك گم كردم بهم نچسبيد. 

پارسا هرچي در اپارتمان رو باز و بسته كرد و رفت حياط و برگشت هيچكدوم از بچه هاي همسايه رو نديد كه نديد. مهسا هم كه مثل قبل چسبيده بود به من. يه عصر هم رفتيم مطب همسر رو از بيرون ديديم و چرخ و فلك سوار شدن پارسا هم به خاطر بارندگي ناكام موند

يه روز صبح هم يكي از اقوام دخترعمو رقيه فوت شده بود دعوت شديم ناهار برا مراسم شون تو فلسطين. برا فسقل صندلي كودك گرفتم و از سوپ جو بهش دادم. پارسا هم ظاهرا دوباره گول خورد و پدرجون بهش گفت مرغ محلي هست و خوب خورد. بابام بهش ميگفت پارسا دوناتي چون تا سه تا دونات مينشست تو باب الجواد و ميخورد بعد با اتوبوس ٨٦ و ٨٤ برميگشتيم كوهسنگي

زحمت غذا هم گردن مادرجون بود كلي خسته اش كرديم مخصوصا كه به دستور همسر براي چند وعده سحري غذا درست كرد و فريز كرد

 القصه با مشتي كوچولومون برگشتيم گرگان به خونه موقت عاريه اي كه فعلا توش راحت تريم

..........................

پارسا: مامااااان ميدوني همه اونايي كه از كوهسنگي پرت شدن و شهيد شدن قبرشون اونجاست

 

مش مهسا سادات در کنار ضریح در هشت ماهگی

جنگل گلستان.کنار چشمه ای که همیشه توقف میکنیم

اینجا مهسا در هشت ماهگی بهار ۱۳۹۵- مشهد

این هم پارسا زمستان ۸۹

پسندها (1)

نظرات (1)

عالیه
8 تیر 95 11:40
از خواندن وبلاگتون لذت میبرم...خیلییی