سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

مهسا نامه...پارسانامه

1395/6/24 0:47
نویسنده : مامانی
1,317 بازدید
اشتراک گذاری

مهسا کوچولوی من ! دختر نازم روزهای اخر اولین سال زندگیش رو میگذرونه. عشق کوچولوی من که این روزها خودجوش سعی در یادگیری زندگی داره

قربونت برم من

قربون میوه خوردنت که رو فرش و مبل له شون میکنی و با خودت همه جای اتاق تاتی کنان میبری

قربون بی سر و صدا شدنت تو اتاق پر از اسباب بازی داداشی

قربون اون پستونکی بودنت که خواب شب رو ازم گرفته

قربون انگشت اشاره ات که شده حرف و زبون این روزهات

عزیزکم ناز مامان...این روزای اخر شهریور اهنگ زمزمه میکنی مبهم و صدای نازک

کمتر میبینم چهار دست و پا بری

قربون به شکم خوابیدن و پشت قوز کرده ات

شرطی شدی هر وقت تشویقت میکنم میری سراغ اسباب بازی حلقه هات و برای خودت دست میزنی

قربون به سقف زل زدن هات موقع اومدن بابایی

گاهی میگی ماما و یا آبه..ولی بیشتر باehhhh... گفتن کارتو پیش میبری

گوشواره ات گیر میکنه به تور و پارچه غمگین و میخوام باز عوضش کنم

ماهها رو شمردم تا یکساله بشی

الان دیگه باید سالها رو بشمرم

با تمام وجودم میخوام بخونمت و بفهمم چی میخوای تا نشه یه وقت دلت بگیره از بی زبونی ات

عشق کوچولوی من

مهسای ناز من

 

 

 

 

به رسم روانپزشکا از پارسا میپرسم اگه تو جای من بودی و پسرت این کار بد رو میکرد چیکار میکردی؟

یه کم فکر میکنه و میگه فقط اخم میکردم

دلش میخواد اختراع کنه

دلش میخواذ آشپزی کنه

دلش میخواد از در و دیوار اتاقش نقاشی و نوشته و اتیکت های دست ساز اویزون کنه

تو ظرفهای طرحدار دسر اب ریخته و گذاشته فریزر. بعد چپه کرده و تو قسمت اب و یخش مربا ریخته. آب که شد نی آورد با هم خوردیم. همونجا پیشنهاد میده به جای پلیس شدن میتونه بستنی فروشی بزنه

یه شب گذاشتم بادمجون ریز کنه و تو قابلمه بچینه و توش روغن و اب و کشک بریزه

تمام زیرنویس ها و تابلو ها و کتابهاشو میخونه.

هنوز شربت و دارو میخوره عق میزنه و اب سرمیکشه

گپ میزنه . از زمین و اسمون و منظومه شمسی تا پنگوین ها و ضرر داشتن روغن و ارزو داره مسلمونها پیروز باشن.

این روزها یه چیزی میبینه میپرسه این تا کی زنده بود؟ مثلا میوه تا وقتی از درخت چیدنش. یا میز تا وقتی درخت رو بریدن. مامان قاشق تا کی زنده بود؟

دلش میخواد بهش اطمینان بدم همه ادم هایی که میرن قطب برمیگردن و میتونن در مقابل خرس قطبی از خودشون دفاع کن

هرچند روز ازم میخواد یه پرنده از پرنده فروشی بخریم

میخواد پول خرد های دم دست شو بده به پرستارش چون معتقده اون خیلی فقیره

 

 

یک مینیون زباله دونی قورت داده...

واقعا قبل ۶ سالگی اینو کشیده ولی وقتی ازش خواستم تو اچار سفید برام بکشه شکل زرافه شترمرغ شد تا پرنده!!!!

یخچال و دیوار اتاقشو پر کرده از نقاشی..

پسندها (1)

نظرات (2)

مامانی
25 شهریور 95 1:03
مثل برق و باد روزها می گذرند، چه خانومی شده مهسا، چه مردی شده پارسا خدا جفتشون و تو و همسرت رو برای هم حفظ کنه عشقتون پایدار دوست خوبم
مامان اکرم
29 شهریور 95 11:34
سلام دوست جونم عیدتون مبارک تبریک تبریک از طرف من سید پارسا و سادات خانم ببوسشون زیر سایه آقا امیرالمومنین ع سالم و سلامت باشید یاعلی