مهدکودک مهسا
از اول مهر مهسا رو بردم مهد. پرستارش نمیاد و بعد سالها خودم هستم و خونه زندگی خودم. مهسا صبح زود بیدار میشه و شروع میکنه به نق و نوق که مهد نمیرم. حتی از شب قبل التماس هاش شروع میشه. روزهای اول ناجور گریه میکرد و بعد دو هفته بهتر شد و فقط بغض میکرد موقع جدایی. موقع برگشت شاد و شنگول بود و باجزییات همه چی رو تعریف میکرد. اومدن اتش نشان که اتیش تو حیاط رو شست و بعد پلیس و ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی