جی جی هم هم
گل پسرم... ساعت یازده و نیم شب و من پیشت نیستم. خیلی خیلی دلم برات تنگ شده. الان موقع بیدار شدن و گریه کردنته... با اینکه میدونی رفتم برات شیر بیارم ولی میشینی و با چشمای بسته گریه میکنی. شیر رو که میدم دستت ته شیشه رو بالا میبری و با همون چشمای بسته و همونجور نشسته شروع میکنی به خوردن.
هر ٤ ساعت بیدار میشی.... ساعت ٩ که میخوای بخوابی شیر میخوری...حول و حوش ١٢-١ شب و حوالی ٤-٥ صبح....
نوش جونت.
دیشب که شیشه تو خودم نگه داشته بودم و تموم شد، فوری از دستم گرفتی و گذاشتی تو دهنت و بالا و بالاتر گرفتی به خیال اینکه تهش چیزی هست. فدای اون معده کوچولوت بشم.ا
این هم یه جی جی هم هم برا الان که پیشت نیستم
خوابهای خوب ببینی . تا فردا ظهر که ببینمت و پر از انرزی شم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی