البوم ابان 92
ما در حال اسباب کشی هستیم و خونه به هم ریخته است. تو اسباب کشی چیزی که وقت ادم رو میگیره پیدا کردن عکس های قدیمی و یا دفترچه خاطرات دهه 70 خودتونه..
این وسط پارسا جون هم یاد خاطرات خودش افتاده:
شابلون هاشو پیدا کرده و رو تخته نقاشی کرده ( با کمک پرستارش)
این تبلت باعث شده بیشتر بیام سراغ کامپیوترم.. باعث شده یه دوش راحت بگیرم.. بی اینکه پسری بهم اویزون باشه غذا بپزم و .. البته وقتی خسته میشه میگه : شارژش داره تموم میشه ، یا میگه داغ شده
یه روز صبح با هم رفتیم باغ وحش
چند روزی هم رفتیم این ور و اونور برا تسویه حساب دانشگاهه. فسقلم ممنونم که پا به پای من تو اتاق ها و راهرو ها و ساختمون ها رفتی و اومدی تا تسویه حساب من تموم بشه. به تمام نق زدن ها و خسته شدن هات حق میدم..
موقع تحویل کارت دانشجویی تکه پاره ام به مسئولش گفتم: این کارت منه که پسرم قبلا نصفش رو خورده
پسری تو راهروی دانشکده منتظره من کپی از شناسنامه ام بگیرم