هجرت پاییزی ما
هجرت پاییزی ما + عکس
درسم تموم شد و ما رفتیم از مشهد
تو یک روز پاییزی با پارسا و همسرم.
تمام خونه و زندگی مو گذاشتم و اومدم جایی که برای طرح کارم باید میومدم. یه جای غریب دیگه صدها کیلومتر دور از همسر و دهها کیلومتر دور از پدر و مادر . دوباره تنهایی با پارسا.
چند تا عکس تو جاده
پارسا با کشف جدیدش تو ماشین لم داده البته با پتوی محبوبش
یه جایی تو جاده که رودخونه داشت چای و میوه خوردیم وتمشک وحشی چیدیم
و پاییز....
و اما خونه ما که یه سوییت تو محل کارمه آماده نبود و من رفتم خونه پدرم و تلفنی و یکی دو بار حضوری پیگیر اماده و تمیز شدنش بودم.
درنهایت هم با مادرشوهرم اومدم و شروع به کار کردم تا یه پرستار برا پسرم پیدا کنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی