نوروز 93
سفره هفت سین رو تا آخرین ساعت هایی که وقت داشتم ردیف کردم.البته نه سال تحویل خونه بودیم و نه کسی اومد خونه مون. ولی دلم میخواست سفره بندازم
یادم میاد سال تحویل خونه مادرشوهرم بودیم. فرداش خونه مامانم رفتیم و البته خونه مادربزرگ هام.
روز سوم اومدیم تهران خونه داداشم تا بابای پارسا با پرواز بره سرکارش و ما فرداش برگشتیم. منم رفتم شهر محل کارم و سر کشیک هام تا 9 عید که 3 نفری با بودیم و خلاصه گذشت تا 13... که دوباره همسرم رفت..
بندر گلی و پفک خوردن پارسا و جیش زدنش و عصبانیت من و خلاصه این جور مکافات بود... یه شب هم دوست حامد شام اومد خونه مون..
سیزده به در هم رفتیم فرودگاه برا رسوندن همسرم...همین
یعنی جز دو سه روز اولش عیدی نداشتیم همچین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی