سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

بعد از ظهر بندری

1393/6/11 21:04
نویسنده : مامانی
647 بازدید
اشتراک گذاری

 

بالاخره بعد از مدتها قسمت شد بریم بندر . دوست و همسایه من که پسرش ارین دوست صمیمی پارسا هست چندهفته ای میشه رفتن اونجا

ما هم بلافاصله بعد از درمونگاه شال و کلاه کردیم و با خود خانم دکتر رفتیم خونه شون.

سوییت اونها خیلی بهتر از مال ما بود با فضای سبز بهتر و ایمن تر.

ارتین بلافاصله منو شناخت و مچ شد ولی ارین که از خواب بیدار شد خیلی خجالت میکشید و پارسا همش دورش میچرخید و با صدای نازک میگفت من اومدم ارین...پاشو

فدای پسرم بشم که همبازی نداره این روزها

بعد از دسر و میوه رفتیم لب دریا. غروب خنک بود و موسیقی از بلندگو پخش میشد و خیلی خوب و خلوت بود

بعدش رفتیم بازار کنار دریا که به قول خودشون جنس از اونور اب میارن

یه حوله نرم و سفره و کلاه حصیری و سینی و ..خریدم

پارسا گریه میکرد و ماشین پلیس میخواست از کلافگی براش گرفتم بعد هم آب خنک میخواست و بعد هم گریه که بریم خونه پاهام درد گرفته...تو محوطه بازار گرم بود. بعد دو روز دیدم پشت پای پسرم به خاطر کفش بدون جوراب یه خرده زخم شده. فداش شم ه متوجه نشدم همون موقعغمگین خب نگفت بهم که کجای پاش درد گرفته..

با اینکه چند هفته ارین رو ندیده بود ولی دعواهاشون مثل قبل گل میکرد

شام یه غذای محلی چرب و چیل که پرستاربچه شون درست کرده بود خوردیم.

شب خوبی  بود. نوشتم یادم بمونه این روز رو

پسندها (1)

نظرات (0)