نوروز 94
سلام
سال نوی دوستان مبارک
ادامه مطلب
سلام
الان روز جمعه 14 فروردین هست
اومدم خونه نیمه تخلیه که اینترنتش قوی تره
خب گفتم بنا به دلایل زیاد برگشتم سوییت بیمارستان و مهدکودک پارسا رو بیخیال شدم
همسرم روز 29 بهمن اومد. ناهار مرغ شکم پر پختم و عصر راه افتادیم ولایت
امسال سال تحویل خونه مادرشوهرم که تنها بود بودیم. البته بدون هفت سین. خونه خودم هول هولکی یه هفت سین چیده بودم
امسال شمال دو روز بارونی بود و یک روز افتابی
برای همین بیشتر تو خونه بودیم یا میرفتیم مهمونی
ولی در اولین فرصت افتابی میرفتیم بیرون مثلا سد سلیمان تنگه یا بابلسر کنار دریا...
خلاصه تا 9 فروردین که انکال بودم سفر بودیم
سد سلیمان تنگه روی رودخانه تجن..هله هوله خوردیم و پدالو سوار شذیم روی اب سدی که حداقل عمق اش تو کناره ها از 40 متر شروع میشد
بعد رفتیم بالای سد. واقعا جالب بود
اینجا هم سمت ابگیر پشت سد
ا
یک روز هم رفتیم بابلسر با خواهر شوهرم. فسقل اش ریحانه که حدود 50 روزه هست یه کم گریه میکرد که زیاد نتونستیم بمونیم. همین بس که پارسا هم گریه و زاری که من سطل و بیلچه میخوام و اینو میخوام و اونو...
منم تو دلم گریه که چاقاله بادوم میخوام
یه روز هم رفتیم پارک کنار رودخونه تلار که بازی برا بچه ها داشت و پارسا حسابی بپر بپر کرد
شبی که میخواستیم برگردیم یهو خونه یکی از دوستامون دعوت شدیم که کلی فسقل همسن و سال پارسا بودن ولی پارسا سرش تو تبلت اش بود و فسقل ها سرگرم موبایل
ذیگه تا برسیم خونه شد 3 صبح. فرداش هم همون دوست مون اومد خونه مون ناهار.
همسرم 12 ام رفت
و اما صبح سیزده بیمارستان بودیم و عصرش پارک و کاهو و بستنی و... من وپارسا ...
پسری سعی در گره زدن سبزه
شب اش هم که پای تی وی و مذاکرات هسته ای
پارسا آقا شده بود و خیلی خیلی پسر خوبی بود..