لغتنامه پارساجون
مامان لباسو دوزیدی
این درختا رو کاریدن
غذا پزیدی
اینجا رو شسته کردی
..............................................................
خوبی؟ خوبم
چطوری؟ چطورم
...........................................................
رقته در خونه ارین. بهش گفتم نرو ظهره..خونه نبودن..برگشته میگه من سعی مو کردم
میگه من همه رو دوس دارم
میگم قول بده زیاد با تبلت باری نکنی.. انگشت اشاره شو میپیچونه دو انگشتم و میگه قول مردونه
.........................................................
میگم گوشه چشمت کثیفه
با انگشتش اشاره میکنه به صورتش و گردن و شکم میگه از تو چشمم میره میره میره تا شکمم
.................................................................
دو روز بعد از اینکه خواهر زاده ام دنیا اومد به پرستارش میگه: مامان میخواد منو قورت بده برم تو شکمش
............................................................
وقتی از دستش شاکی میشم میگه: باید منو تنبیل کنی (تنبیه) آرین رو هم تنبیل کنی
پارسا 3 سال و 7 ماه و ...
فعلا همین ها یادم اومد