شیرین کاریهای 16 ماهگی + دیکشنری 2
پسری میره کنار دیوار یا میز تلویزیون. با احتیاط کامل و بسیار اهسته سرشو میزنه به اونها و در حالی که ژست گریه گرفته و دستش رو سرشه میاد تا بوسش کنم و دیوار رو اه کنم
همیشه یه چیزی تو مشتش داره که تا مدتها ولش نمیکنه و با وجود اون کارهای دیگه رو انجام میده. مثلا بعد یکساعت مشتشو باز میکنم. چیه؟ یه دستمال کاغذی چروکیده. گاهی اسباب بازی کوچولویی تو دستش میگیره و مجبورم با همون ببرم بشورمش.
اشیا حمل شونده: درب شامپو، رسید عابر بانک، اسکناس مچاله شده، باطری قلمی، قبض برق، بعضی اسباب بازیهای کوچیک و سبک ، لوازم ارایش مامان،.جوراب خودش.....
عینک پرستارش نیست. همه جای خونه رو به گفته خودش گشته و در نهایت به طور اتفاقی در سطل زباله پیداش کرده.
پسری در حال جاسازی اسباب بازیها زیر فرش...
پسری در حال گذاشتن قطعات پازل توی محفظه کاست رادیو
پسری در حال جاسازی مدادرنگیها زیر کفی مبل
محافظ و مراقب مامان. هیج جاتنهاش نمیذاره. ٤ چشمی حواسش هست کجا میره؟ چی میخوره؟ چی رنده میکنه؟ از تو یخچال چی برداشته و چی گذاشته؟ یه وقت در دستشویی بسته نشه؟ یه وقت تلفن بدون حضورش جواب داده نشه.....حتی وقتی مامان میخوابه پسری بیدار میمونه تا مراقبش باشه...... خلاصه جدیدا یه چیزی دایم به لنگه شلوار مامان اویزونه....
شیر که درست میکنم براش تند تند میره طرف اتاقش در حالی که میگه خخخخو خخخخخو و میره رو تشکش دراز میکشه و من هم بعد ١ دقیقه ای میرم شیر رو میدم دستش تا خخخخخو یعنی همون خر و پف کنه (بخوابه).
پاهای کوچولوشو میذاره رو پاهام. مثل بچه پنگوین ها و با قدم های من تو اتاق راه میریم. دیروز براش لی لی رفتم تو اتاق ، تا حالا ندیده بود یه لنگه پا پریدنو... خیلی ذوق کرده بود و میخندید.
دستمو میگیره ومیذاره تو گوشش... نمیدونم میخواره یا خوشش میاد همینطوری. خودش که خیلی انگشتشو تو گوش چپش میذاره. اگه دستمو بردارم فوری دستمو میگیره میبره طرف گوشش. شبها گاهی دستمو میذاره رو شکمش تا مالش بدم براش نمیدونم دلپیچه داره یا نه؟ هنووووووووز زبون باز نکرده این پسری....... هرچی میگم لااقل بگو مامان ، نمیگه. من هم زیاد مجبورش نمیکنم
دیکشنری پارسا به فارسی
دیروز موقع تاب بازی میگفت: تا تا
بیرون رفتن : د د
بعد لقمه غذا : به به