عید قربان 90
روز عرفه و عید قربان گرامی
بچه که بودیم همیشه صبح کله سحر میرفتیم خونه پدر بزرگم برا قربونی. تا وقتی که یادم میاد همیشه سرد بود. پدربزرگم قبل قربونی به گوسفند اب میداد و عمه دعا رو میخوند.همه مشغول کاری میشدن. گوشت ها رو بابا قسمت میکرد و ما بین همسایه ها پخش میکردیم و البته اتیش و سیخ و کباب هم به راه بود. کله پاچه رو هم تو یه مهمونی چند روز بعد میخوردیم.
بعد از فوت پدربزرگم دیگه تو خونه خودمون قربونی میکردیم و اواخر هم قصاب میاوردیم تو سه سوت همه چی رو ردیف میکرد. امسال هم که بابا و مامان تو حج قربونی میکنن . ایشالله قبول باشه.
این دومین عید قربان گل پسرم هست که البته به خاطر دوری راه تو خونه میشینیم و یاد گذشته میکنیم.
نمونه ای از ببعی های پسرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی