سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

گیص صه

1391/11/20 0:30
نویسنده : مامانی
1,115 بازدید
اشتراک گذاری

خب بالاخره این پسرک ما هم به حرف اومد و حالا دیگه ساکت کردنش شده کار ی بس دشوار...

این چیه؟ اون چیه؟

گاهی مثلا به بلوزم اشاره میکنه و میگه: این چیه؟ میگم بلوز...

بعد میگه: نه! زردآبی (منظورش: چه رنگیه؟) و بالاخره تونستم بهش یاد بدم که به جای "این چیه" بگه : چه رنگیه؟

رنگها رو خوب میشناسه . البته گاهی قاطی میکنه.

زرد رو اول یاد گرفت. بعد آبی. بنفش- قمز - گهوه ای- صورتی

امشب که چراغ ها خاموش بود و پسری هر کاری میکرد جز خوابیدن به بلوزم اشاره کرد وگفت چه انگیه؟

گفتم بنفش. با تعجب گفت: نه! سیا ...خب تو تاریکی بچه حق داشت.

 

...................................................

راستی جمله سه کلمه ای شامل فاعل و مفعول و فعل رو میگه.

اخر جمله هاش هم میگه: خُب!... یا تائید میکنه: اره!... یا میگه: دیدی!

مثلا:

بابایی اقاهه جی جی بخره! خب!

پارسایی کِکم (گریه) کرد. اره! (سرش رو هم با اره گفتن بالا و پایین میبره)

ماشین پولیس اوناش. دیدی!

ماشین پلیس رو که میبینه هیجان زده و سریع کلاه بافتنی رو میذاره رو سرش و میگه: ببو..کلا

 

امروز  یکی از مادرها اومده بود مهد دنبال پسر 4 ساله اش. دیدم مراقب داره بهش میگه که ظهر استامینوفن رو بهش دادم. ولی یکسره بازی میکرد و استراحت نکرد. الان هم داغه..

اخه من نمیدونم بچه مریض و تبدار رو چرا میارن مهد و چرا مهد قبولش میکنه. شنبه حتما با مدیریت اونجا صحبت میکنم.

و اما اینجانب دچار یک سرماخوردگی مزمن و اذیت کن شدم که تو عمرم سابقه نداشته. بیحال وسرفه پشت سرفه و گاهی گلاب به روتون بالا میارم. با خودم میگم نکنه سل گرفتم!

و پیرو همین بیماری از درس خوندن هم فاصله گرفتم چه فاصله گرفتنی!!! خدا خودش اخرشو به خیر کنه. مثل همیشه.

 

 

گیص صه: قصه

موقع خواب تق تق تق میزنم به تخت...

پارسا میگه: پیشی میو.. سده.. بف ...  بائون..

میگم: کیه در میزنه؟ منم پیشی. در رو باز کن. هوا سرده. برف میاد .بارون میاد..و..

 

بعد پارسا میزنه به تخت. من هم میزنم. تق تق تق

میگه: ببعی... باز کن. سده ...  بف... بائون..


و بعد هاپو و قوقولی قو

 

چند شب بعد:

کیه کیه در میزنه؟

پارسا: بلنگ (پلنگ) ....باز کن...سده

کیه کیه در میزنه؟

پارسا: لاک پشت!!!

 

 

 

وقتی پارسا میگه اَجُی منظورش چیه؟

.

.

.

.

.

باب اسفنجی

 

اول بهمن 91

روی کابینت نشسته بودی و به اشپزی ام نگاه میکردی. کنارت ایستاده بودم که با حالت جدی شروع کردی به حرف زدن های مریخی ات.

صورتم رو نزدیک صورتت اوردم و بی حرکت نگاهت میکردم.

ناگهان انگشتت رو نزدیک چشمم بردی گفتی: پارسایی یه...

و بعد به چشم دیگرم اشاره کردی: پارسایی یه...

عسلکم. خودت رو تومردمک چشمهایم دیده بودی...

...

 

 

 

الان نشستی کنارم و اصرار میکنی که دکمه "خ" رو بزنم...همش میگی: این یکی...

.................................................................................................................

2 بهمن 91

میگم پارسا جونم بریم پیش اقاهه موهاتو کوتاه کنه ،به به بشی.

میگی: کوتا نه!  بعد با انگشتت دندونای کرسی دهنتو نشون میدی و میگی: بابایی!!!متفکر

فوری فهمیدم که پسر دو سال و سه ماهه ام شباهت هایی بین سلمونی و دندون پزشکی پیدا کرده..

روپوش سفید.. کاور دور گردن...صندلی...ترس...

میگم نه پارسایی. موهات خوشگل بشه..

میگی: اموم! (حموم)

خب کم اوردم در مقابل منطقتابرو

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان طاها جوني
10 بهمن 91 12:48
جيگر حرف زدن خشگلتو
زهره مامان آریان
10 بهمن 91 23:06
مامان باربدخان
17 بهمن 91 16:38
آفرییییییییییییییییییین گل پسر آره مامانی حتما کلاه قرمزی رو بگیر الان پارسا تو سنی که کاملا فیلمو متوجه میشه! میگی نه نگاه کن! کلی دعام می کنی بعد از خریدنش مطمئنم
مامان اسرا واسما
19 بهمن 91 0:26
سلام !چه خبر مبرااااااااااااااا؟سلامتین؟ببوس جیگر خاله رو که داره یاد میگره مثل بلبل حرف بزنه
خاله ي اميرعلي
27 بهمن 91 16:55
فداي خوشمزه حرف زدناش بشم چقدر خوردني ميشه با اين بلبل زبونياش و چقدرم تاكيد داره رو حرف "ص" گيص صه!!