منطق دو سال و نیمه ای
رفتیم لب حوض پارک کوهسنگی. دستم تو دست پارسا میشینم و دستی به آب میزنم. بهش میگم : میخوای به آب دست بزنی؟ یه کم میره عقب و میگه: نهههههه...نهنگه!!! ( با لهجه سریال پایتخت بخونین)
توپ پسربچه قل خورد جلوی پاش. پارسا هم بی معطلی شوتش کرد به بیراهه. من فقط یه کم جدی نگاهش کردم. فوری گفت: دعوا نکن!!!
نشسته کف اشپزخونه هی به خودش میگه:خراب تار... خراب تار..( خرابکار) میبینم داشته اب بطری رو تو یه بطری دیگه خالی میکرده یه خرده ریخته رو شلوارش.
........................................................
وبلاگ اریان جون رو میخوندم راجع به کامیونی که از چراغ قرمز رد شد و اریان اعتراض کرد. حالا مدتی هست پارسا هم چراغ راهنمایی رو یاد گرفته ولی وقتی به چراغ قرمز چشمک زن هم که میرسیم میگه واستا قرمزه... و خلاصه شاکی میشه اساسی!
........................................................
بفرمایید اش دوغ