سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

روز زمستونی گل گلی

1394/12/14 2:06
نویسنده : مامانی
796 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای اخر سال خیلی سریع دارن میگذرن و بالاخره برای اولین بار سنبل سال قبل جوونه زد و وعده گل فروش عملی شد. اون هم گلدونی که به حال خود رها شده بود

یه کم روزمرگی مینویسم برای روزهای فراموشی:

امروز سیزدهم اسفند من و پسری رفتیم والاگل و سه چهار تا گلدون خریدیم و بعد حسابی جلوی در خونه رو خوشگل کردیم.لادن هم اولین گل خودش رو داد و خلاصه قشگ اماده اومدن بهار شدن

الان دو روزی هست که مه خیلی غلیظ داره اینجا و تفریحم شده که هر دوساعت یکبار در رو باز کنم و از میون گلهام از مه خیس بشم...و گاها روده حلزون دربیارم.خندونک

امروز برگشتنی هم برا پسری کباب ساطوری مخصوص با برنج و مخلفات گرفتم. علیرغم اصرارش اومدیم خونه و تو محوطه زیرانداز پهن کردم و مهسا و پرستارش رو هم فرستادم بیرون افتاب بخورن و خودم گلدون ها رو ردیف کردم

دخترم بازیگوش شده و همه چی رو محکم چنگ میندازه میگیره و میبره سمت دهنش. کاملا میغلته و گاهی دوبار غلت میزنه و کلی از تشکش دور میشه.ده روزی میشه فرنی براش شروع کردم. یه کم میخوره ولی به جای مستقیم قورت دادن تو دهنش با زبون میک میزنه. فک کنم هنوز امادگی نداره. خنده های بلندش باعث ذوق من و داداشش میشه. الان دیگه به پارسا توجه میکنه و بهش میخنده.

اغلب تو گهواره میخوابه و گاهی بعد ده دقیقه ارووم از کنارش رد میشی چشمای باز و درشت رو میبینی که یهو برق میزنه و شروع میکنه با لبخند به دست و پا زدن..اصلا نمیفهمی کی بیدار شده

عاشق اتاق پارسا که همیشه پر از اسباب بازی رنگی بهم ریخته هست شده و با نگاهش به سمت چیز خاصی خیز میگیره. خلاصه کم کم فول تایم باید در خدمتش باشیم.

پسری هم با مهد و اسباب بازی و نقاشی و نگارش های بامزه اش روز رو میگذرونه و کاهی با باباش اس ام اس بازی میکنه. وقتی یک جمله طولانی و درهم و متصل مینویسه اخرش کلمه «قاطی» مینویسه و ارسال میکنه. یه جعبه مدادرنگی فیبر کاستل خریدم به ۱۲ هزار تومن اون هم ۲۴ رنگ. تو مغازه هم به یارو گفتم چرا ارزونه.منگول کلا جواب نمیداد. اوردم خونه فهمیدم کیفیت خوبی نداره

خیلی هم ذوق عید ندارم چون پیش بینی میکنم چطور خواهد گذشت

 

اولین غذای کمکی نی نی که هم شیرین بود و هم معطر به گلاب..برخلاف دستور پختش. ولی سعی کردم بعد وعده شیرش بدم. البته وعده که چه عرض کنم. دخترم در مصرف شیر خشک بسی صرفه جوی اقتصادی هست

این هم گلخونه ای که امروز رفتیم

این هم شام دیشب پسری که با هزار مکافات و التماس و اخم و وعده بستنی خورد. مثلا قرار شده چیزی رو که خیلی هم دوست نداره بخوره حتی اگه بال سرخ شده باشه. ناهارش اغلب برنج کشکشی خالی هست. قیمه و قرمه سبزی و جوجه کباب و مرغی که از بیمارستان میارن رو نمیخوره.لوبیا و هدس پلو رو هم که کمپلت میدم پرستاره ببره. خلاصه برنامه ای داریم اینجا...

یه عکس یادگاری از یه شب سرد مه الود خیلیییی ساکت

این هم فنقولی های من

 

پسندها (2)

نظرات (0)