نوروز۹۸
سال نو مبارک . نوروز ۹۸ هم اومد. البته با خبرهای بد و سیل و ویرانی و گرانی تو تمام ایران. تهوع و نفخ و بیحالی شدید من. انکالی وسط تعطیلات...
ولی باز هم سال نو مبارک
به بچه ها درهرصورت و همیشه با همسن و سالاشون خوش میگذره.
مهسا جونم نقاشی های حرفه ای میکشه. به خمیر میگه« خریم» و به عسل« هسل» و کلی تلفظات بامزه دیگه که یادم نمیاد. مرتب لباسهای دامن چین چین با جوراب شلواری میپوشه و چند دست لباس عوض میکنه. پازسا هم حسابی تنبل شده و بعد بیست روز تعطیلی و بی مشقی استرس رفتن به مدرسه رو گرفته. میگه مامان نیمه شعبان یعنی هنوز اول شعبان نشده و هنوز نصفشه
این عکسها هم مربوط به مهمونی خونه خودمونه که دوستان مدرسه ای بیست سال پیشم اومدن. و اکثرمون یکی دو تا بچه همسن و سال هم داشتیم و باز حسابی به بچه ها خوش گذشت
مخصوصا که تو بارون رفتن تو جنگل و البته بیخوابی شب بعدش به خاطر عفونت شدید گوش پارسا.
نقاشی های مهساسادات جلالیان. سه و نیم ساله از گرگان
خب فعلا همین ها رو داشته باشم تو این خاطرات. مهسا الان تکرار میکنه که بریم فیلی نیلی یا شهر بازی ... و سیری ناپذیر از اینجور جاهاست. تازه میگه برییییم بازگفتی بسه منم قبول میکنم بیاییم خونه. منم ساده لوح! هربار باور میکنم🤗
پسر هم الان داره میره کلاس اسکواش. باشد که حداقل وزنش ثابت بمونه و تحرکش بیشتر بشه. مسابقه و جام نخواستم
بااای. سال نو مبارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی