سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

هفت سین 91

روی پارچه ای که مادربزرگ مادربزرگم بطور دستی بافته... سال نوی همگی مبارک عمری طولانی با تنی سالم و دلی شاد داشته باشین... قالب وبلاگ پسری هم به مناسبت عید عوض کردم ...
28 بهمن 1390

شیرین کاریهای 16 ماهگی + دیکشنری 2

پسری میره کنار دیوار یا میز تلویزیون. با احتیاط کامل و بسیار اهسته سرشو میزنه به اونها و در حالی که ژست گریه گرفته و دستش رو سرشه میاد تا بوسش کنم و دیوار رو اه کنم همیشه یه چیزی تو مشتش داره که تا مدتها ولش نمیکنه و با وجود اون کارهای دیگه رو انجام میده. مثلا بعد یکساعت مشتشو باز میکنم. چیه؟ یه دستمال کاغذی چروکیده. گاهی اسباب بازی کوچولویی تو دستش میگیره و مجبورم با همون ببرم بشورمش. اشیا حمل شونده: درب شامپو، رسید عابر بانک، اسکناس مچاله شده، باطری قلمی، قبض برق، بعضی اسباب بازیهای کوچیک و سبک ، لوازم ارایش مامان،.جوراب خودش..... عینک پرستارش نیست. همه جای خونه رو به گفته خودش گشته و در نهایت به طور اتفاقی در سطل زباله ...
20 بهمن 1390

به به

دوست عزیزم زینب جون میون e-mail های قشنگش چند تا عکس از غذای یه مهدکودک تو المان برام فرستاد. امیدوارم همیشه یه زندگی پر از نشاط و موفقیت داشته باشه. عکسهای خوشمزه تو ادامه مطلب دوست عزیزم زینب جون میون e-mail های قشنگش چند تا عکس از غذای یه مهدکودک تو المان برام فرستاد. امیدوارم همیشه یه زندگی پر از نشاط و موفقیت داشته باشه. عکسهای خوشمزه ...
17 بهمن 1390

هر جایی که بخوام میرم...

اخه بچه جون چرا میری جایی که اخرش ""اووووم... اووووم..."" یعنی"منو نجات بدین از اینجا" بقیه تو ادامه مطلب اینجا همون جایی که نه جلو میری و نه عقب و "اوووووم اووووم "منو نجات بدین ...
10 بهمن 1390

هاممممم...میخورمت...

جلوتر نیاین ...وگرنه شما رو میییییخورم.... هاااااااااام...  بیاین ادامه مطلب... . تا یه لقمه چپتون کنم جلوتر نیاین ...وگرنه شما رو میییییخورم.... هاااااااااام...  تا یه لقمه چپتون کنم ...
9 بهمن 1390

پدر و پسر

صبح یک روز زمستونی، وقتی نی نی همپای بابا و مامان از خواب بیدار میشه و اغلب همراه بابایی صبحونه میخوره... نیمرو و چای...اون هم لیست غذا و میان وعده هاش که برا پرستارش میزنم به یخچال...پارسا کاملا میدونه که صبح ها وقت جدایی ماست و محکم میچسبه بهم... گاهی میخنده و بای بای میکنه و گاهی تا دم در میاد و گریه میکنه... پسر بابا قشنگه با زندگی یه رنگه شب که بابا تو خونه ست پسر بابا رو شونه ست بالا و پایین می ره نفس اونو می گیره امّا بابا می خنده دور غم و می بنده اگر چه خیلی خسته اس لباش مثال پسته اس دلش چه شاده شاده خوشیش چقدر زیاده پدر و پسر تو اَبران با اون ل...
7 بهمن 1390

محمدامین

محمدامین  پسرعمه پارساجون امروز به دنیا اومد..... تولدت مبارک   تاریخ تولد: ٦ بهمن ١٣٩٠ ...
6 بهمن 1390