سيد پارساسيد پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
مهساساداتمهساسادات، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
سید صدراسید صدرا، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

پارسا،گل پسر ما

تغیرات وسط اسفندی

1391/12/21 0:20
نویسنده : مامانی
865 بازدید
اشتراک گذاری

 

فت (fat): رفت

خاله فافنه (فاطمه)

ا ..تو ..بوس ( قبلا میگفت بوس): بصورت بخش کردن، همونطور که یادش دادم بعد هم به خودش میگه: بارکلُا

میگه: پنج تا شیش تا شکلات خودم (خوردم) در حالی که دو تا خورده! (قبلا میگفت سه تا پنج تا!)

موبایل رو میده دستم :مبال شاژ نداره .بزن بق.. خب!

موقع خواب: گیصصه پارسا ددر بوخون! (قصه امروز که رفتیم بیرون رو بخون!)

................................

رنگهایی که میشناسه: زرد، قهوه ای، سبز ، ابی، نارنجی، صورتی، بنفش

قرمز و سیاه رو یادش میره. یه خرده بیشتر که ازش بپرسی دیگه قاطی میکنه!

.............................

یه باب اسفنجی جاسوئیچی به غایت زشت که جایزه دسشویی اش بود و این پسر ما بینهایت دوستش داره و باهاش بازی میکنه. البته مطمئن هستم که به قیافه اش دقت نکرده. من باب اسفنجی بزرگه و اون کوچیکه روو میگیره و مثل نمایش عروسکی با هم حرف میزنیم و ماشین سواری و ...

.............................

من جمله تغییرات این هفته پسرک من که بسی مایه شگفتی ست:

1) افتخار دادن و مرغ میل کردن... مرغ و الو البته به هوای " میچ میچ" پلو و مرغ و فسنجون

2) علاقه به گوجه سرخ کرده همراه کتلت ( با زبون بی زبونی به پرستارش فهمونده که گوجه خام نه! سرخش کن!)

3) یاد گرفتن بیرون ریختن اب قرقره شده بعد از عمل پسندیده مسواک زدن

4) و از همه عجیب تر اجازه دادند ناخن دو تا شست پاهاشو بگیرم ولی بقیه هنوز "ممنوع الناخن گیر" هستن!

.........................

امشب بهش میگم شعر بخون. مثلا یه توپ دارم قلقلی  یا چش چش دو ابرو ( اخه تو مهد شعر میخونن)

میگه: شر پلنگ بوخونم..

اره بخون

پارسا با اهنگ مثل شعر، اهسته زمزمه میکنه:

aao lao oooaa palang

ooa aloa palang aaao

اینجانب هم یه کف مرتب به افتخارش زدم و گفتم افرین. حالا بخواب!

 

 

امسال درست 10 روز مونده به عید برف اومد.

 همون روز جشن نوروز مهد کودک و عکس بچه ها با سفره هفت سین بود.

فکر کنم پارسایی از جشن و شعر ونمایش  چیزی سر درنیاورد ولی تو راه رفت وبرگشت تا دلش خواست برف بازی کرد.

 

با هم رفتیم کفش عید برات خریدم. طبقه پایین یکی از پاساژهای جنت. قیمت هاش تو این اشفته بازار بد نبود.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)