فيلتر تلگرام=متن بدون عكس

سلام به روزهايي كه تند تند ميگذرن.
الان هشتم خرداد ٩٧ سه روز هست كه پارسا از كلاس اول فارغ التحصيل شده. اواسط ماه رمضون هست. هوا خنك. در رفت و امد كلاس اسكواش و اسكيت و برنامه ريزي زبان و شنا. دو روز ديگه ميريم سفر تركيه. من و بچه ها و خاله و خانواده اش.
امتحانهاي كشكي پارسا تموم شد و نيم ساعت براي مدرسه دلتنگي كرد. الانم فقط بازي و بازي و بازي. براي تابستونش برنامه دارم. خصوصا اگه بخواد جهش بزنه.
مهسا فسقلي هم داره داراي عادات بد غذايي و اينو نميخورم و و اونو اونجوري ميخورم ميشه.از صداي بلند و تاريكي ميترسه. و گاهي جوري به اتاق تاريك نگاه ميكنه نگار خود جن خان رو ديده. ميگه داداشي بابا دوس داره من ماماني.!!!!
خدا قسمت كرد و اپارتماني كه توش مستاجر بوديم رو داريم ميخريم. گرچه ارزوم يه خونه حياط داره و باغچه.
عكساي زيادي هست كه به خاطر فيلتر شدن تلگرام از اين طريق نميتونم بفرستم
از خاطرات سفر دوباره به مراوه تپه سرسبز زيبا تو ارديبهشت. با گلهاي شقايق و نسيم دل انگيز و ابهتي كه تمام وجود ادم رو ميگيره
چند تا عكس از اردوي اخر سال پارسا.
مهموني هايي كه رفتيم و مهمونهايي كه اومدن. بعدا زير اين متن اضافه ميكنم
بچه هام با تمام خستگي كه از كار بيمارستان و كار خونه و خريد و اماده كردن غذا دارم ارامش زندگي ام هستن.
مخصوصا اين روزها كه براي رسيدگي به امور يا بايد دوتا از خودم باشه يا شبانه روز بالاي ٣٠ ساعت بشه. فقط از خدا ميخوام مثل هميشه به من توان بده و مواظبم باشه تا اين امانت ها به بار بشينن بعد ديگه تسليمم
فيلتر تلگرام=متن بدون عكس
.