تا چند دقیقه دیگه تابستون گرم 94 تموم میشه و بالاخره بخت وبلاگ پسر کوچولوم باز شد تا خاطره یکی دو ماه اخیر رو براش یادگاری کنم چند روزی مونده تا 5 ساله بشه البته چند تا عکس هست و چند جمله من عاشق تابستون اینقدر امسال گرم بود و خونه نشین بودیم الان منتظر پاییزم.. مخصوصا اینکه خواهر پارسا 12 روز دیگه به امید خدا دنیا میاد و یه تحول دیگه تو زندگیم ایجاد میشه پارسا هم منتظره و دوستش داره..امیدوارم کمترین مشکل و حسادت طبیعی به کسی که مجبوره مامان مخصوص خودش رو باهاش قسمت کنه داشته باشه..نه اون میدونه و نه من که مادر برای هر فرزندش مثل واتو واتو تکثیر میشه و میشه یه مادر کامل.. بهرحال از فردا کار تعطیل میشه و من شروع میکنم به اماده ...