نیمه تابستانه 94
پسر نازم.. الان 4 سال و 9 ماه سن داری پر از سوال و کنجکاوی و پر از انرژی و محبتی همنشین و همصحبت دوست داشتنی منتو این جای غریب مشتاق به دنیا اومدن خواهرت کاملا بهش ابراز علاقه میکنی اخیرا مرتبا اصرار میکنی باهات بازی کنم و منم ناشی از خستگی و بارداری حوصله چندانی ندارم ولی اونقدر اصرار و تمنا میکنی که راضی میشم... الان ولی کاملا فهمیدم چیکار کنم تا هر دو راضی باشیم. با اولین خواهش تو برای بازی کردن من میپذیرم چون فهمیدم با حدود کمتر از یکساعت وقت گذاشتن کاملا راضی میشی و تا آخر شب کاری به کارم نداری و کنارم نقاشی میکشی و کارتون میبینی یا با هم کتاب تمرین کار میکنیم و ... این روش واقعا خیالم رو راحت کرد و دیگه به خاطر اصرارهای ...
نویسنده :
مامانی
15:41