مثلا خیلی تمیزه!!!
وقتی شیر گرم حموم رو باز میذارم تا بخار بگیره و گرم شه، فوری میره حوله شو میگیره زیر بغلش ( و گاهی حوله من رو هم کشون کشون میاره) و میکوبه به در و بهم نگاه میکنه تا زودتر ببرمش حموم.
این بار که دید به جای در اوردن لباساش دارم هی ازش عکس میگیرم اومد موبایل رو از دستم گرفت و پرت کرد اونور....
موهاش حسابی بلند شده. دلم میخواد ماشین کنم سرش سبک شه. میگم حالا سرده گرم نگهش میداره. باشه برا بهار...
اولین هله هوله ای که پارسا نوش جان کرد. و چنان علاقه ای هم نشون داد که هر چی دهنمونو باز کردیم و گفتیم "پارسا یکی بده..." دریغ از یه دونه ذرت پنیری بو داده.....
وقتی زنگ موبایل در میاد و یا اس ام اس میاد با هیجان و شتاب میره سمت موبایل و شدیدا منتظره تا ما هم عکس العمل نشون بدیم. انگار منتظر یه خبر مهمه.
دیگه نمیتونم اتاق رو جارو بکشم. تازه مجبور شدم دسته جارو برقی رو جدا کنم تا اقا راه برن و جارو بکشن. گاهی هم باید دستگاه رو روشن کنم. و خودم با شوت کوتاه و نشسته اشغالا رو جمع کنم که گاهی میاد همون خرطوم کوتاه رو از دستم میگیره.
اگه یه تیکه از لباسش تو اتاق باشه به یه چشم به هم زدن نیست... کجاست؟ کنار ماشین لباسشویی....کی برده؟ پسری...من هم در ماشین رو باز میکنم تا تلاشش بی نتیجه نمونه. تازه موقع پهن کردن لباسها هم کمک میکنه و یکی یکی از تو سبد به دستم میده.