روز زمستونی گل گلی
روزهای اخر سال خیلی سریع دارن میگذرن و بالاخره برای اولین بار سنبل سال قبل جوونه زد و وعده گل فروش عملی شد. اون هم گلدونی که به حال خود رها شده بود یه کم روزمرگی مینویسم برای روزهای فراموشی: امروز سیزدهم اسفند من و پسری رفتیم والاگل و سه چهار تا گلدون خریدیم و بعد حسابی جلوی در خونه رو خوشگل کردیم.لادن هم اولین گل خودش رو داد و خلاصه قشگ اماده اومدن بهار شدن الان دو روزی هست که مه خیلی غلیظ داره اینجا و تفریحم شده که هر دوساعت یکبار در رو باز کنم و از میون گلهام از مه خیس بشم...و گاها روده حلزون دربیارم. امروز برگشتنی هم برا پسری کباب ساطوری مخصوص با برنج و مخلفات گرفتم. علیرغم اصرارش اومدیم خونه و تو محوطه زیرانداز پهن کردم و م...
نویسنده :
مامانی
2:06